موج چهارم پیمایش ملی «ارزشها و نگرشهای ایرانیان» در آبان١۴٠٢ انجام شده است. از سال ١٣٧٩ و با تصویب مجلس شورای اسلامی، دفتر «طرحهای ملی وزارت فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی ایران»، تصمیم گرفت تحقیقات اجتماعیای را در موضوع نگرشهای فرهنگی ایرانیان انجام دهد. تابهحال سه موج پیمایش در سالهای ١٣٧٩، ١٣٨٢ و ١٣٩۴ انجام شده است و اکنون با نتایج موج آخر این پیمایش روبهرو هستیم.
جامعه آماری این تحقیقات در سطح ملی بوده و بهطور مشخص، موج چهارم براساس مصاحبه حضوری با پانزده هزار و ٨٧٨ نفر از افراد بالای ١۵ سال و ساکن در ٣١ استان کشور انجام شده و پاسخگویان، به روش تصادفی انتخاب شدهاند.
نتایج این نظرسنجی به حالت محرمانه درآمد. ما در «ایرانوایر»، دو بخش «ارزشها و هنجارهای خانوادگی» و همینطور «اعتماد و سرمایه اجتماعی» از این پیمایش را، منتشر کردهایم. در این متن سعی خواهیم کرد گزارش مختصر و فشردهای از اطلاعات حاصل از سوالات مربوط به بخش «اعتماد و سرمایه اجتماعی» در این پیمایش را ارائه دهیم.
در ادامه تحلیل «امین بزرگیان»، پژوهشگر اجتماعی در دپارتمان مردمشناسی دانشگاه نیس فرانسه را از فصل «اعتماد و سرمایه اجتماعی» میخوانید.
***
پیش از آغاز، لازم است به این سوال احتمالی در ذهن خوانندگان دقت شود که باتوجه به مجریان چنین تحقیقاتی، چگونه میتوان به صحتوسقم آن اعتماد کرد؟ آیا نتایج این تحقیق اگر با نظرات شخصی ما درباره مسائل همسو نبود، میتوان آن را محصول یک نیرنگ برنامهریزی شده دانست؟ اعتماد به نتایج یک تحقیق اجتماعی علاوهبر صلاحیت و خوشنامی موسسه تحقیقاتی مسوول، بیش از هر چیز متکی به دیگر تحقیقات و دادههایی است که موسسات دیگر انجام دادهاند. در واقع صحتوسقم اجرایی و روشی یک تحقیق را، در مقایسه با تحقیقات دیگر میتوان سنجید.
اگر چنانچه نتایج مزبور، تفاوت قابل توجهی با تحقیقات دیگر (یا بخشهایی از آنها) نداشته باشد، میتوان به آن تحقیق اعتماد کرد. علاوهبر این موضوع، این نکته نیز قابل ذکر است که چنانچه ما با یک تحقیق تقلبی روبهرو باشیم، متخصصان این حوزه از طریق تناقضات درونی آن و دسترسی به منابع دیگر، آن را تشخیص میدهند و اعتبار آن را زیر سوال خواهند برد.
آنچه به این پیمایش مربوط است، این است که دیگر تحقیقات ملی صورتگرفته توسط موسسات پژوهشی در سالهای گذشته، نتایج سه موج قبلی پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان را تایید کرده و این پیمایشها، یکی از منابع شناخت برای جامعهشناسان ایرانی بوده است. این اصل درباره موج اخیر هم صادق است و آینده روشن خواهد کرد که آیا نتایج این پیمایش نیز قابل استناد خواهند بود یا خیر؟ درهرحال، این مجموعه یادداشتها درحالحاضر دغدغه صحتسنجی را ندارند و این موضوع در آینده روشن خواهد شد.
البته لازم به تذکر است تحقیقاتی میتوانند معیاری برای سنجش دادههای این پیمایش قرار گیرند، که علاوه بر وسعت جامعه آماری (ملی)، برخوردار از کیفیتهای علمی یک پژوهش اجتماعی باشند و هر نوع آمارگیری یا نظرسنجی (باتوجه به گسترش مراکز سیاسی پژوهشی و روشهای غیر معتبر نظر سنجی)، نمیتواند لزوما معیاری برای داوری درباره این پیمایش باشد.
اعتماد به منابع خبری
یک- براساس یافتههای پژوهش، عدم اعتماد پاسخگویان به صداوسیما ایران بهعنوان منبع خبری، درصد بالاتری نسبت به آنهایی دارد که به صداوسیما اعتماد دارند. ۵٨ درصد پاسخگویان اعتماد کم یا خیلی کم به اخبار صداوسیما دارند، درحالیکه حدود ۴٢ درصد پاسخگویان، از تا حدودی، تا خیلی زیاد، به آن اعتماد دارند.
در سطح کشوری، زنان کمی بیشتر از مردان، افراد بالای ۵٠ سال بیش از جوانترها و ساکنان روستاها، بیش از شهرنشینان به صداوسیما اعتماد دارند.
در جدول تفکیک متغیرهای زمینهای، آنچه بیش از همه شاید مورد توجه باشد این است که چه ارتباطی میان میزان هزینه خانوار و اعتماد به اخبار صداوسیما وجود دارد؟ پنجاه درصد خانوادههایی که پایینترین هزینهها را دارند (بین ٣ تا ٩ میلیون تومان) به صداوسیما اعتماد دارند. این درصد برای خانوادههای با هزینه متوسط (بین ٩ تا ١٨ میلیون) ٣٨ درصد و برای خانوادههای با هزینه بالاتر از ١٨ میلیون در ماه، ٣٠ درصد است.
بالا رفتن هزینههای خانوار بدین معناست که فرد در تماس و ارتباط بیشتری با مناسبات اقتصادی حاکم بر زندگی قرار گرفته است و نیاز دارد که پول بیشتری برای گذران امور زندگی خود بهدست بیاورد، پس در نتیجه، به شکاف عمیقتر میان آن چیزی که در تلویزیون انعکاس مییابد و زندگی واقعی خود بیشتر پی میبرد.
در ارتباط با اعتماد به منبع خبری صداوسیما، همچنین باید گزارش داد که افراد با تحصیلات دانشگاهی و دیپلم، بیاعتمادی بسیار بیشتری به صداوسیما نسبت به دیگر گروههای تحصیلی (بیسواد، ابتدایی) دارند. کمترین اعتماد به صداوسیما به ترتیب در استانهای «البرز»، «تهران»، «کردستان» و «اصفهان» دیده میشود.
دو- اعتماد به تلویزیونهای ماهوارهای فارسیزبان خارج از ایران در مجموع حتی، کمتر از صداوسیما است. براساس یافتههای پژوهش، در حدود ٧۵ درصد پاسخگویان، اعتماد کم یا خیلی کم به این دسته از رسانهها دارند. در حدود ٢۵ درصد از جامعه آماری نیز، از تا حدودی، تا خیلی زیاد، به تلویزیونهای ماهوارهای اعتماد دارند. باید گفت تنها ٢/٨ درصد پاسخگویان، خیلی زیاد به این رسانهها اعتماد دارند، درحالیکه این میزان برای صداوسیما، ۶/٨ درصد است.
نکته مهم درباره نتایج دادههای آماری در این بخش به ما میگوید که میزان تماشاچی، ارتباط مستقیمی با میزان اعتماد ندارد؛ بدین معنا که هرچند شاید رسانهای از تماشاچیان بیشتری نسبت به قبل برخوردار شود، اما این افزایش، به معنای اعتماد بیشتر به آن رسانه نیست و مخاطبان را به سادگی نمیتوان شناخت. کمترین اعتماد به تلویزیونهای ماهوارهای به تفکیک استانی، شامل استانهای «البرز»، «مازندران»، «خراسان رضوی» و «هرمزگان» است.
نتایج دادهها نشان میدهند هرچند اعتماد به تلویزیونهای فارسیزبان ماهوارهای در شهرهای بزرگ و در بین طبقات میانی بیشتر از اعتماد به صداوسیما است، اما در مجموعِ کل کشور، این رابطه بهصورت معناداری متفاوت است. در واقع براساس نتایج پیمایش میتوان نتیجه گرفت که نظام سیاسی در ایران همچنان در سطح سراسری و ملی، ابزار تاثیرگذارتری در پیامرسانی نسبت به مخالفان خود دارد.
نتایج پیمایش اخیر در مقایسه با موج قبلی پیمایش که در سال ۱۳۹۴ انجام شده است، نشان میدهد که میزان اعتماد به صداوسیما نسبت به هشت سال گذشته با کاهش چشمگیری حتی در سطح کشوری روبهرو بوده است. در سال ۱۳۹۴، حدود ١٧ درصد پاسخگویان اعتماد کم یا خیلی کم به صداوسیما داشتند و حدود ٨١ درصد، نسبتا یا زیاد و خیلی زیاد به آن اعتماد داشتند. اینکه چگونه اعتماد ٨١ درصد به اخبار صداوسیما در سال ۱۳۹۴ به ۴٢ درصد در سال ١۴٠٢ در سطح کل کشور رسیده است، میتواند خود گویای وضعیت باشد.
همین مقایسه درباره تلویزیونهای ماهوارهای، نشان میدهد که بیاعتمادی به این رسانهها نیز - هرچند با شیب ملایمتری- افزایش یافته است (در سال ۱۳۹۴ حدود ۶۴ درصد پاسخگویان اعتماد کم یا خیلی کم به شبکههای ماهوارهای داشتند.)
در مجموع میتوان گفت که افراد جامعه اعتماد کمتری به صداوسیما و نیز تلویزیونهای اپوزیسیون نسبت به سال ۱۳۹۴ پیدا کردهاند. اعتماد اجتماعی، شاخص بسیار مهمی در فهم نوع رابطه میان جامعه و نخبگان سیاسی است. افزایش مطلق بیاعتمادی به صداوسیما به جلب اعتماد افراد توسط اپوزیسیون منجر نشده است و سود چندانی را عاید رسانههای خارج از کشور نکرده است؛ هرچند به افزایش تماشاگران آن منجر شده باشد.
سه، مقایسه بین شبکههای مجازی داخلی و خارجی به ما نشان میدهد که بر اساس نتایج پیمایش، میزان اعتماد به شبکههای مجازی داخلی و خارجی تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند. حدود ۶۴ درصد از جامعه آماری، اعتماد کم یا خیلی کم به شبکههای مجازی داخلی دارند، که این درصد برای شبکههای مجازی خارجی در حدود ۶۶ درصد است. این موضوع نشان میدهد افرادی که به طور مداوم به اینترنت دسترسی دارند (میتوان مفروض گرفت که بخش محدودتری از جامعه ایران هستند) با وجود استفاده از این شبکهها اما چندان اعتمادی به اخبار و اطلاعات موجود در آنها ندارند.
اعتماد به نهادها و سازمانهای حکومتی
مجلس شورای اسلامی؛ از پاسخگویان درباره اعتمادشان به کارآمدی و عملکرد مجلس شورای اسلامی پرسش به عمل آمد. بر اساس نتایج، حدود ۶٣ درصد پاسخگویان اعتماد کم یا خیلی کم به کارآمدی مجلس دارند. این میزان در پیمایش سال ۱۳۹۴، حدود٢٠ درصد بوده است. انعکاس این بیاعتمادی را بهتر از هرجا میتوان در آخرین انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال ١٣٩٨ مشاهده کرد که درصد مشارکت در کل کشور، در حدود ۴٢ درصد بوده است.
قوه قضاییه؛ ۵٣ درصد پاسخگویان پیمایش اعتماد کم یا خیلی کم به کارآمدی و عملکرد قوه قضاییه در کل کشور دارند. در پیمایش سال ۱۳۹۴، این بیاعتمادی در حدود ٢٠ درصد بوده است.
دولت؛ نتایج پیمایش اینگونه نشان میدهد که ۵٧ درصد جامعه آماری، اعتماد کم و خیلی کم به کارآیی دولت دارند. این درحالیست که در پیمایش سال ۱۳۹۴، حدود ١٨ درصد این نظر را داشتند.
شهرداری؛ ۶٠ درصد پاسخگویان به سوالی درباره کارآمدی و عملکرد شهرداری، اعتماد کم و خیلی کم ابراز کردهاند. در سال ۱۳۹۴، حدود ٢٨ درصد پاسخگویان اعلام بیاعتمادی کرده بودند.
پلیس و نیروی انتظامی؛ در پاسخ به سوالی درباره اعتماد به کارآیی پلیس، حدود ٣٧ درصد پاسخگویان اعتماد کم یا خیلی کم داشتند، اما در حدود ۶٣ درصد پاسخگویان در سراسر کشور، تا حدودی، زیاد و خیلی زیاد، به پلیس اعتماد داشتهاند. در بین نهادهای دولتی، پلیس بیش از هر نهادی اعتماد عمومی را بههمراه دارد.
باتوجه به اعتراضات خیابانی در سالهای ۱۳۹۸ و ١۴٠١ و نزاع میان معترضان و نیروهای انتظامی، این میزان اعتماد جالب توجه است. سادهترین نتیجهای که میتوان از این نتایج گرفت، این است که اعتراضات و نیز سرکوبهای پلیس، حواس بخش بزرگی از جامعه را به خود مشغول نکرده، یا بدنه جامعه، مسوولیت آن را متوجه دیگر نیروهای امنیتی-انتظامی میداند. بهدلیل اینکه در پیمایش سال ۱۳۹۴ اعتماد به پلیس مورد ارزیابی قرار نگرفته است، امکان مقایسه نتایج با پیمایش قبلی ممکن نیست.
سپاه؛ وقتی از میزان اعتماد به کارآمدی سپاه سوال شده است، حدود ۴۰ درصد پاسخگویان اعتماد کم یا خیلی کم را به سپاه اعلام کردهاند و حدود ۶٠ درصد پاسخگویان گفتهاند که به سپاه تاحدودی، زیاد و خیلی زیاد اعتماد دارند. پاسخها در این بخش، فرض ما را درباره دلایل اعتماد به پلیس تقویت میکند. از سوی دیگر، پیوند خوردن سپاه به موضوع امنیت ملی توانسته نظر بیشتری از مردم در سراسر کشور را در مقایسه با آن دیدگاهی جلب کند که معتقد به اثرات مخرب سپاه در اقتصاد و سیاست و غیره است. در مورد سپاه نیز، امکان مقایسه با پیمایش سال ۱۳۹۴ وجود ندارد.
روحانیون؛ حدود ۵۶ درصد از پاسخگویان به میزان کم یا خیلی کم به روحانیون اعتماد دارند، و حدود ٢۵ درصد، اعتماد زیاد و خیلی زیاد به این قشر دارند. ١٨ درصد از پاسخگویان نیز در میانه طیف قرار گرفتهاند. در پیمایش سال ۱۳۹۴، حدود ۴۵ درصد مردم به روحانیت ( حکومتی و غیرحکومتی) اعتماد داشتند. بنابراین ما در این بخش هم، شاهد کاهش چشمگیر اعتماد عمومی هستیم.
سیاستمداران؛ وضعیت اعتماد به سیاستمداران هم در وضعیت بغرنجی قرار دارد. براساس نتایج پژوهش، ٧٠ درصد از پاسخگویان اعتماد کم یا خیلی کم به سیاستمداران دارند. تنها ١٣ درصد از جامعه آماری به آنها اعتماد زیاد یا خیلی زیاد دارند و حدود ١۶ درصد هم، نظری میانه دارند.
در مجموع، شاهد افول اعتماد عمومی نسبت به نهادهای حکومتی هستیم و درصد کمتری از افراد به این نهادها اعتماد دارند؛ سپاه و پلیس از این حیث استثنا هستند. هرچند امکان مقایسه کاهش یا افزایش اعتماد به این دو نهاد را با سال ۱۳۹۴ نداریم، اما آنچه مشخص است، اعتماد عمومی به این دو نهاد بیشتر از عدم اعتماد به آنها است که همانگونه که به اختصار توضیح داده شد، این موضوع را باید در ارتباط با اهمیت یافتن گفتمان امنیت ملی ارزیابی کرد. در مجموع، گویا بدنه جامعه ایران، این دو نهاد را در کاهش کیفیت اقتصادی زندگیشان مقصر اصلی نمیدانند و ملاکهای ارزیابی آنها در دید عموم، به موضوعات دیگر مربوط است.
اعتماد به نهادها و افراد غیر حکومتی
سلبریتیها و چهرههای رسانهای؛ از پاسخگویان درباره اعتمادشان به سلبریتیها و چهرههای رسانهای پرسش به عمل آمده است. ۶٧ درصد پاسخگویان اعتماد کم یا خیلی کم به این گروه دارند. باتوجه به افزایش دنبالکنندگان این قشر در فضای اینترنت در سالهای اخیر، بهنظر میرسد در این مورد هم نمیتوان افزایش دنبالکنندگان را، به حساب اعتماد بیشتر به آنها ارزیابی کرد.
پزشکان؛ براساس نتایج پیمایش حاضر، ٧٣ درصد پاسخگویان اعتماد تاحدودی، زیاد و خیلی زیاد به پزشکان دارند.
وکلا؛ اعتماد تاحدودی، زیاد و خیلی زیاد به وکلا در حدود ۵٨ درصد است و ۵١ درصد از پاسخگویان، اعتماد کم یا خیلی کم به این قشر دارند.
اعتماد مردم به یکدیگر؛ در این بخش از پیمایش، از پاسخگویان درباره اعتماد عمومی پرسشی بدین شکل انجام شده است: «بهنظر شما مردم چقدر به هم اعتماد دارند؟» براساس یافتههای این پیمایش، در مجموع ۵۴ درصد از پاسخگویان معتقد بودند که مردم به میزان کم به هم اعتماد دارند. ٢٧ درصد نیز گفتهاند، مردم هیچ اعتمادی به هم ندارند. نتایج پیمایش نشان میدهد که ارزیابی افراد نسبت به اعتماد عمومی در سطح بسیار پایینی قرار دارد. بیاعتمادی افراد به یکدیگر و نیز نهادهای حکومتی، در مجموع این پیغام را دارد که تعادل شاخص اعتماد در جامعه معاصر ایران بهشدت بر هم خورده است.
نتیجهگیری
براساس نظریات جامعهشناختی، شاخص اعتماد اجتماعی که با مطالعه مواردی که در این تحقیق به آن پرداخته شد مورد ارزیابی قرار میگیرد، موضوع تعیینکنندهای در شناخت جامعه است. اعتماد بهعنوان یکی از مهمترین شاخصههای سرمایه اجتماعی، بستر توسعه اقتصادی و سیاسی است. آنچه نتایج تحقیق نشان میدهد، این است که ما در وضعیت «نهادینهسازی بیاعتمادی» در ابعاد مختلف هستیم.
نظم متاخر در ایران بر نوعی بیاعتمادی استوار است که محصول سالهای طولانی نارضایتی عمومی از وضعیت حکمرانی و تضعیف پیوندهای اجتماعی پیشین است. شاید این عبارت مشهور «آنتونیو گرامشی»، بهترین توصیف از این موضوع در ایران امروز باشد که «جهان قدیم در حال مرگ است و جهان نو در تقلای زایش است و هیولاها، از خلالِ سایهروشنها پدیدار میشوند.»
هرچند افزایش بیاعتمادی به دیگری و نهادهای اجتماعی یکی از ویژگیهای انسان و جامعه مدرن است، اما آنگونه که جامعهشناسان به آن پرداختهاند؛ این میزان همواره باید در وضعیتی متعادل قرار بگیرد. احساس غریبگی نسبت به دولت، جامعه و محیط زندگی اگر تعادل خود را از دست دهد، دیگر نمیتوان آن را قسمی از رشد فردگرایی مدرن دانست.
دموکراسی، سازوکاری است که سعی میکند با تغییر در حکومتگران و امکان گسترش جامعه مدنی، تا حدودی بر بیاعتمادیها غلبه کند و تعادلی را در جامعه جدید برقرار سازد. در فقدان اعتماد عمومی است که حس ترس از دیگری و جامعه گسترش پیدا کرده و فضای اجتماعی برای تسلط نیروهای اقتدارگرا و گرایشهای پوپولیستی، گشوده میشود؛ کسی یا گروهی که با اقتدار که بتواند با قدرتی قاهره، نقش «پدر جامعه» را به عهده بگیرد.
امین بزرگیان، پژوهشگر اجتماعی در دپارتمان مردمشناسی دانشگاه نیس فرانسه
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر