close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
صفحه‌های ویژه

دستفروشی به نام مینا؛ داستان زن جوان جوراب‌فروش و پسر ۴ ساله‌اش

۲۹ اسفند ۱۴۰۲
شما در ایران وایر
خواندن در ۳ دقیقه
نامش «مینا» است اما در اینستاگرام همه او را به اسم «میناگلی» می‌شناسند
نامش «مینا» است اما در اینستاگرام همه او را به اسم «میناگلی» می‌شناسند
اگرچه مینا چند سال است که جوراب می‌فروشد اما خودش می‌گوید در ۱۳ سالی که از روستای‌شان در کرمانشاه به شیراز آمده، کارهای زیادی کرده است؛ از نظافت منزل مردم تا فروش فلافل و حالا دستفروشی جوراب
اگرچه مینا چند سال است که جوراب می‌فروشد اما خودش می‌گوید در ۱۳ سالی که از روستای‌شان در کرمانشاه به شیراز آمده، کارهای زیادی کرده است؛ از نظافت منزل مردم تا فروش فلافل و حالا دستفروشی جوراب
مینا کنار «حافظیه» بساط پهن می‌کند و جوراب‌های رنگارنگ، با طرح‌های طنزآمیز دارد
مینا کنار «حافظیه» بساط پهن می‌کند و جوراب‌های رنگارنگ، با طرح‌های طنزآمیز دارد

ساناز موسوی، شهروندخبرنگار

کنار «حافظیه» بساط پهن می‌کند و جوراب‌های رنگارنگ، با طرح‌های طنزآمیز دارد. پسر چهار ساله‌اش هم همیشه همراهش است. مادر تنها است و از همین راه معیشت خود و فرزندش را تامین می‌کند. 

نامش «مینا» است اما در اینستاگرام همه او را به اسم «میناگلی» می‌شناسند. مهربان، خوش‌برخورد و رو راست است. اگر گذرتان به حافظیه شیراز افتاد، سراغش را بگیرید.

***

بیشتر مواقع‌ صبح اول وقت با دو نایلون مشکی پر از جوراب و یک کوله پشتی رنگ و رو رفته قرمز سر و کله‌اش پیدا می‌شود. پسر کوچکش را هم به کولش می‌بندد. از راه که می‌رسد، با آرامش نایلون‌ها را باز می‌کند و بساطش را می‌چیند. خوش صحبت است و خوش برخورد. طرف‌های «حافظیه» همه دوستش دارند. با مردم گرم می‌گیرد و جنس‌هایش را هم خوب بازاریابی می‌کند.

اگرچه چند سال است که جوراب می‌فروشد اما خودش می‌گوید در ۱۳ سالی که از روستای‌شان در کرمانشاه به شیراز آمده، کارهای زیادی کرده است؛ از نظافت منزل مردم تا فروش فلافل و حالا دستفروشی جوراب.

نام پسرش «میکاییل» است. میکاییل چشم‌های مورب زیبایی دارد و هر روز از صبح تا شب کنار مادرش بازی می‌کند. گاهی برای جنس‌ها بازاریابی هم می‌کند؛ مثل همین شب عیدی که شمع‌های معطر روی آبی آورده‌اند و میکاییل برای مردم توضیح می‌دهد که شمع‌ها را چه طور روشن کند و چه بویی دارد و از مردم می‌خواهد آن را بخرند.

مینا داستان زندگی‌ خود را در اینستاگرام برای مردم تعریف کرده است. کودک بوده و تحت خشونت که از خانه بیرون می‌زند. از روستای‌شان در کرمانشاه راهی شیراز می‌شود و در یک خوابگاه مدتی می‌ماند و سرانجام مرد جوانی که در فلافل‌فروشی مشتری هر روزه‌اش بوده است، از او خواستگاری می‌کند.

مینا با او ازدواج می‌کند اما آن‌طور که خودش گفته است، عمر ازدواج‌شان شش ماه بیشتر طول نمی‌کشد و آن هم تحت خشونت خانگی. از آن ازدواج پر درد، او میکاییل را دارد که چهار سال است دست‌تنها بزرگش کرده است. 

همیشه از محدوده حافظیه شیراز که رد می‌شوم، مینا را می‌بینم. گاهی یکی دو جفت جوراب با طرح‌های بامزه هم از او می‌خرم. پسرش را یک گوشه می‌خواباند و لای پتو می‌پیچد. پای بساطش می‌نشینم و به درددل‌هایش گوش می‌دهم.

فقط ۲۶ سالش است ولی انگار عمر نوح داشته است. می‌گوید چهار سال است پدر این بچه حتی یک تومان خرجی به او نداده است. اصلا نمی‌داند کجا است که از او خرجی بگیرد. خودش هم خانواده‌اش را در کودکی از دست داده و دست تنهای تنها است.

مینا همیشه لبخند به لب دارد و پسرش هم خوشحال است. گاهی همان دور و برها با هم پارک هم می‌روند. اما درد دلش سوزان است. بزرگ‌ترین دغدغه‌اش مثل هر مادری، آینده طفل کوچکش است. دلش می‌خواهد میکاییل هم مثل بقیه بچه‌ها به پارک برود و بازی کند، نه این‌ که صبح تا شب پای بساط او بنشیند و بزرگ شود.

می‌گوید: «چهار سال است نتوانسته‌ام یک لباس نو تن این بچه کنم. لباس کهنه مردم را می‌پوشد. یک خانه اجاره کرده‌ام که ماهانه سه میلیون تومان اجاره‌اش است. زمستان‌ها که فروشم پایین است، همان‌قدر را هم نمی‌توانم بدهم. در خرج بچه‌ام مانده‌ام.»

مینا هر از گاهی در صفحه اینستاگرامش از آرزوهایش هم برای مردم می‌گوید؛ مثلا همین شنبه‌ شب، ۲۶ اسفند۱۴۰۲ رفته بود از جایی خرید کرده بود که برای پراید وانت قرعه‌کشی می‌کردند. از مخاطبانش که کم هم نیستند، خواسته بود برایش دعا کنند که آن را ببرد، که اگر ببرد، همه جوراب‌هایش را رایگان می‌بخشد.

یا گاهی می‌نویسد که با جوراب‌فروشی می‌خواهد خانه بخرد. مخاطبانش هم یا برایش آرزوی خیر دارند یا پیشنهاد کمک به او و پسر خردسالش می‌کنند.

در سال‌های اخیر دستفروشی در میان زنان و به‌ویژه زنان سرپرست خانواده بسیار گسترش یافته است. در شرایطی که شرایط اقتصادی روز به روز دشوارتر می‌شود و حمایت از زنان اقشار ضعیف جامعه و کودکان آن‌ها نیست، مادران تنها با درآمدهای بسیار کم و بدون داشتن مهارت‌های لازم یا تحصیلات برای اشتغال در مشاغل با درآمدهای معقول، راهی جز دستفروشی پیش پای‌شان نمی‌بینند؛ مثل مینا گلی. اگر  گذرتان به حافظیه شیراز افتاد، به مینا و میکاییل هم سر بزنید.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

گزارش

خودروهای بی‌کیفیت یا خطای انسانی؛ کدام عامل مرگ در تصادفات جاده‌ای است؟

۲۹ اسفند ۱۴۰۲
سینا قنبرپور
خواندن در ۱۰ دقیقه
خودروهای بی‌کیفیت یا خطای انسانی؛ کدام عامل مرگ در تصادفات جاده‌ای است؟