close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
سیاست

جان اسنو، خبرنگار با تجربه کانال چهار انگلیس؛ تا به حال تجربه ای همانند انقلاب ایران نداشته ام

۱ اسفند ۱۳۹۴
سانه واس
خواندن در ۷ دقیقه
جان اسنو، خبرنگار و مجری شبکه چهار انگلیس
جان اسنو، خبرنگار و مجری شبکه چهار انگلیس

با شروع آشوبها و نارضایتیها در ایرانِ سال ۱۹۷۸ [۱۳۵۶]، گزارش‎گران و خبرنگارعکاسان نیز به خیابان ها آمدند تا تاریخ را از نزدیک ثبت کنند. از نظر بسیاری، اصلی ترین راوی انقلاب اسلامی ایران، «عباس» است؛ عکاسی با اعتبار و شهرتی جهانی که عکس هایش مردم، رخ‎دادها و احساساتی را ثبت کردند که ایران و سراسر دنیا را درنوردید.

«ایران‎وایر» و «خبرنگاری جرم نیست» به مناسبت شروع پروژه تازه ای درباره زندگی و آثار عباس، پای صحبت و خاطرات خبرنگارانی نشسته است که انقلاب ایران را پوشش داده اند و نظر آن ها را درباره موقعیت کنونی ایران جویا شده است.

«جان اسنو» (Jon Snow)، خبرنگار و مجری اخبار «شبکه ۴» تلویزیون بریتانیا تاکنون برای دست‎آوردهای خود در خبرنگاری، جوایز بسیاری به دست آورده است. او به همه جای دنیا سفر کرده تا اخبار دست اول را پوشش دهد؛ از سقوط دیوار برلین گرفته تا آزادی «نلسون ماندلا»، زلزله هاییتی و حملات تروریستیِ اخیر در پاریس. با تمام این تجارب، از نظر اسنو، هیچ چیز شبیه انقلاب ایران نیست. اسنو در مصاحبه ای با «خبرنگاری جرم نیست»، به گذشته نگاه می کند؛ به روزهایی که انقلاب در آستانه پیروزی بود و نیز عمر کوتاه هیجان و آزادی پس از انقلاب و پیش از تثبیت نظام جمهوری اسلامی.

چه احساسی داشت که درست در وسطِ چیزی بودید که به فصلی از تاریخ تبدیل شد؟

  • هیچ چیز شبیه انقلاب ایران نیست. میلیون ها نفر به خیابان ها آمده بودند. تا به حال شاهد چنین چیزی نبوده ام. واقعاً نمی شد تکان خورد. پوشش آن هم چندان کار ساده ای نبود چون نمی توانستید بروید دفتر تلویزیون و گزارش هایتان را بفرستید. باید بیش تر وقت ها هوایی از طریق فرودگاه خبرها را می فرستادیم. تجربه فوق العاده ای بود که می شد آن همه شور و شعف و هیجان را دید. می شد از نزدیک دید که مردم به این باور رسیده بودند که اوضاع برای همیشه تغییر کرده است. شاهد بودیم چیزی که در ابتدا ظاهری سکولار داشت، به تدریج به انقلابی اسلامی تبدیل شد.

ایران را در زمان پیروزی انقلاب چه گونه توصیف می کنید؟

  • فضا آدم را مست می کرد. هر روز که از خانه بیرون می رفتیم، مردم تبریک می گفتند و خوش و بش می کردند. آن هایی هم که حتی فقط کمی انگلیسی بلد بودند، می آمدند با ما صحبت می کردند و از امیدها و آرزوهایشان می گفتند و این که چه قدر احساس رهایی و آزادی می کنند که شاه بالاخره رفت. به دقیق ترین معنای کلمه، یک انقلاب مردمی بود. واقعاً جمعیت زیادی در خیابان ها بود؛ به خصوص تعداد زن ها زیاد بود. خیره کننده بود. فکر نکنم تا آن زمان هیچ انقلابی را دیده بودم که این قدر زنان در آن شرکت کرده باشند.
    واضح بود که همه بخش های جامعه متأثر از انقلاب بودند. ولی از طرفی، اگر به شمال تهران می رفتید که بخش های ثروتمندتر جامعه در آن زندگی می کردند، اصلاً از انقلاب خبری نبود. زندگی متفاوتی داشتند. واقعاً ثروتمند بودند. مشخصاً منافع تجاری و بازرگانی شان به خطر می افتاد. به نظر من، فقط پشت درهای بسته نشسته بودند و منتظر بودند اوضاع فروکش کند.
    ابعاد انقلاب واقعاً بزرگ بود؛ خیلی گسترده. جمعیت زیادی در خیابان ها بودند. به همین دلایل، خیلی به سختی می شد فهمید دقیقاً دارد چه اتفاقی می افتد. چیزی که معلوم بود، این بود که انقلاب شده است. بعضی از روحانیون کاملاً در دسترس بودند. افرادی هم بودند که به ما شرایط را توضیح می دادند. ولی کلاً نمی شد فهمید دقیقاً اوضاع از چه قرار است. آن اوایل، حزب «توده» و دیگر احزاب، انقلاب را از آنِ خودشان می دانستند ولی می شد اسلامی شدنِ سریع انقلاب را مشاهده کرد. روحانیونِ بیش تر و بیش تری به خیابان ها می آمدند و در خیابان ها سخنرانی و موعظه می کردند. نهادهای تحت نظارتِ گروه های اسلامی هم بیش از پیش به ما خبرنگاران اعتبار می دادند و ما را به رسمیت می شناختند. در واقع، پس از مدتی کنترل کامل همه چیز را به عهده گرفتند. در عرضِ فقط ۱۰ روز تا دو هفته، معلوم شد که اولین انقلاب اسلامیِ جهان دارد اتفاق می افتد. دورانِ پرآشوبی بود ولی من هیچ وقت احساس ناامنی نکردم.

تغییرات در جامعه ایران را بعد از سقوط شاه چه طور می دیدید؟

  • ناگهان این امکان به وجود آمد که به همه جا مسافرت کنید. هیچ کس جلویتان را نمی گرفت. خیلی سفر رفتیم. هیچ وقت کسی مانع نشد. می توانستیم از هر چه می خواهیم، فیلم بگیریم. برایتان مثالی بزنم؛ رفته بودم کردستان، در سنندج [در دوران شاه]. شلوارهای «بگی» ممنوع شده بودند. کردها اجازه نداشتند لباس های کردی بپوشند و به زبان کردی درس بخوانند. ولی ناگهان همه چیز عوض شده بود؛ شلوارهای بگی برگشته بودند و مردم به کردی درس می خواندند. خیلی اوضاع به سرعت عوض شد. این آزادی ها فقط تا چندماهِ اولِ انقلاب دوام آورد. سه یا چهار ماه از انقلاب گذشته بود که توانستم به یکی از ایستگاه های مخابراتی امریکایی ها در دریای خزر سری بزنم. این ایستگاه برای رصد آزمایش های اتمی روسیه در کوه های اورال بود. هیچ کس جلوی ما را نگرفت. اول فکر کردیم تله ای در کار است؛ سنگ پرتاب کردیم ببینیم می توانیم داخل بشویم یا نه. رفتیم تو. معلوم بود که امریکایی هایی که آن جا بودند، بدون این که حتی اسباب های خود را جمع کنند، رفته اند. هنوز صبحانه شان روی میز بود و لباس خواب هایشان روی تخت خواب ها. خودِ این فضا به نوعی نشان می داد که انقلاب با چه سرعتی پیش رفت.

کار کردن در دوران انقلاب به عنوانِ یک خبرنگار چه گونه بود؟

  • اولش کاملاً آزاد بودیم. بخشی هم البته به این دلیل بود که اوضاع آشفته ای بود. البته گاهی پیش می آمد که دستگیر می شدی ولی کلاً اوضاع خوب بود.اگر می خواستی ریسک کنی، جهل و ندانم کاری ممکن بود کار دستت بدهد. به غیر از آن، اوضاع خوب بود. بزرگ ترین مانع برای تهیه گزارش، جمعیت انبوه مردم بود. واقعاً مشکل بود. نمی شد از نقطه الف به نقطه ب رسید. میان بری نبود. وقتی خیابان ها پر از آدم می شدند. هیچ جا نمی شد رفت. فقط باید از ماشین پیاده می شدی و راه می رفتی. بعدها، شرایط خیلی سخت تر شد. کنترل ها خیلی بیش تر شدند. باید همیشه یکی از اصحاب رسانه ایِ رژیم همراهت می آمد.

حرکت جامعه به سمت یک ایرانِ اسلامی چه گونه شروع شد؟

  • لباس ها سیاه تر شدند، حجاب بیش تر شد، الکل ناپدید شد و... . قبل از انقلاب می شد رفت توی بارها مشروب خورد. همه این ها از میان رفتند. در هتل «اینترکانتیننتال» که در آن اقامت داشتم، دیدم که رییس هتل دارد شیشه های شراب را توی فاضلاب می ریزد. همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد. روحانیون به سرعت خواست های خود را تحمیل کردند و البته «سپاه پاسداران» هم داشت جای خود را در امنیت کشور تثبیت می کرد.

آیا در آن دوران، لحظه یا اتفاق خاصی هست که در ذهنتان حک شده باشد؟

  • گروگان گیری خیلی عجیب بود. لحظاتی بعد از تسخیر سفارت [۴ نوامبر ۱۹۷۹]، به آن جا رفته بودیم. هنوز می شد داخل شد. اولین چیزی که دیدم، این بود که روی دیوار نوشته بودند: «مرگ بر کارتر، مرگ بر شاه».
    افرادی را که گروگان گرفته بودند، به ما نشان دادند. به ما اجازه دادند با دانشجویانی که آن ها را نگه داشته بودند، مصاحبه کنیم. اوایل ماجرا، چندان منظم و با برنامه کار نمی کردند. دقیقاً نمی دانستند دارند چه کار می کنند. فقط توانسته بودند وارد سفارت بشوند و همه را دستگیر کنند.تصور من این بود که خودشان قصد نداشتند بیش از دو یا سه ساعت سفارت را تسخیر کنند. امریکایی ها با آن ها صحبت نمی کردند. بعد از چند روز، الجزایر پیشنهادی را برای آزادی امریکایی ها مطرح کرد که البته امریکا نپذیرفت. اصلاً فکرش را هم نمی کردیم که ۴۴۴ روز طول بکشد. هیچ کس فکرش را نمی کرد.

به نظر شما، از چه نظر انقلاب ایران اتفاق مهمی محسوب می شود و چرا باید امروز به آن فکر کرد؟

  • مهم است اساساً به این دلیل که امریکا و دیگر کشورهایی که از نظر دیپلماتیک از امریکا پیروی کردند، انقلاب را قبول نداشتند. جلوی روابط بسیار ارزشمند و مهمی گرفته شد. به مرور زمان، ایران به چیزی تبدیل شد که ما به آن می گوییم دولت معلق و متناقض. به همین دلیل، فرصت های بسیاری را برای صلح و دوستی و همین طور خیلی چیزهای دیگر را از دست داد. انزوای ایران، هم برای منطقه بسیار زیان بار بوده و هم برای صلح و ثبات.

 

*برای دیدن عکس ها و خواندن روایت های بیش تر از انقلاب، لطفاً به وب‌سایت جدید ما، «عباس و انقلاب» سری بزنید و در فیس‌بوک هم ما را دنبال کنید.

 

 

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

مرور روزنامه های ا اسفند 57؛ شایعه ی استقلال کردستان تکذیب شد

۱ اسفند ۱۳۹۴
ثبت انقلاب
خواندن در ۳ دقیقه
مرور روزنامه های ا اسفند 57؛ شایعه ی استقلال کردستان تکذیب شد