close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
فرهنگ

فیلم های برجسته نیمه اول جشنواره کن

۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۳
محمد عبدی
خواندن در ۴ دقیقه
رستگاری
رستگاری
مرد خانه
مرد خانه
خواب زمستانی
خواب زمستانی
داستان های وحشی
داستان های وحشی

شصت و هفتمین دوره جشنواره کن به نیمه رسید؛ با فیلم هایی پرهیاهو که گاه هیاهوی بسیار برای هیچ بود و گاه فیلم هایی دیدنی که اگر کامل نیستند و شاهکار، حداقل درک و دریافت درستی را از سینما با تماشاگر قسمت می کنند.

داستان های وحشی(دامین زفرون)

بهترین فیلم جشنواره امسال تا به امروز: یک کمدی به شدت ابزورد که جهان را به چالش می طلبد و به سخره می کشد. چند داستان ظاهراً نامربوط این فیلم اپیزودیک را تشکیل می دهند که در هر قسمت فیلمساز در جست و جوی روایتی است متفاوت از رفتار اجتماعی و انسانی که اینجا همه قواعد از پیش تعیین شده به چالش کشیده می شود. از همان سکانس پیش از تیتراژ با ایده کمدی نابی روبرو هستیم: یک خلبان نیمه دیوانه همه آدم هایی را که به او بدی کرده اند( از جمله دوست دختر سابقش)، با ترفندی در یک هواپیما جمع کرده و حالا انتقامش را به سادگی می گیرد: هدایت هواپیما به جایی که پدر و مادرش( که به قول روانشناس داخل هواپیما مشکل اصلی زندگی او از آنها نشات می گیرد) در جایی بکر نشسته اند و روزنامه می خوانند و سقوط هواپیما بر روی سرشان را نظاره می کنند!

این آغاز دیوانه واری است که به بخش حیرت انگیز مراسم عروسی در پایان فیلم می رسد؛ جایی که فیلمساز تمام مناسبات اجتماعی را به سخره می کشد و در کنار بخش درخشان انتقام گیری یک مهندس انفجار از مامورانی که اتوموبیل او را دو بار با خود برده اند و اجازه انتقاد هم به کسی نمی دهند(به عنوان نمادی از دولت) یک کمدی دیوانه وار را شکل می دهد که قطعاً از موفقیت های  تجاری جهانی هم بی نصیب نخواهد ماند.

خواب زمستانی(نوری بیلگه جیلان)

تلاش دیگری از نوری بیلگه جیلان، شناخته شده ترین فیلمساز ترک که مضمون اخلاق و وجدان را در ادامه فیلم قبلی به چالش می کشد؛ همچون "روزی روزگاری در آناتولی"، بازگشتی است به فیلم های اولیه (نظیر "قصبه") که دیالوگ در آن نقش اساسی دارد( برخلاف شاهکارش "سه میمون" که بیشتر به تصویر متکی بود) و در سکانس های طولانی دیالوگ آیدین(نویسنده ای که شخصیت اصلی فیلم است و با مفاهیمی چون خلق کردن، ثروت و فقر، رابطه و عمل اخلاقی یا غیراخلاقی درگیر می شود) با خواهر و همسرش، هرچند در نگاه اولیه خسته کننده و طولانی است( و شاید فیلم می توانست کوتاه تر شود؛ با قید "شاید")، با این حال بسیار دقیق و حساب شده به نظر می رسد و هر دیالوگ و جمله ای در انتها با قسمت های دیگر حرف ها ارتباط می یابد و مجموعه پیچیده ای را شکل می دهد که با میزانسن های حیرت انگیز و نورپردازی و فیلمبرداری عالی (مشخصه فیلم های او) همراه است و جهان درگیر کننده ای خلق می کند که در آن یک روشنفکر می تواند با واقعیت های زندگی اش روبرو شود و در انتها- شاید- تغییر کند؛ اما این تغییر چیزی نیست که فیلمساز چندان به آن دلبسته باشد؛ از این رو که از ابتدا در پی محکوم کردن شخصیت اش نیست.

مرد خانه (تامی لی جونز)

تامی لی جونز بازیگر در دومین فیلمش به عنوان کارگردان، جهان تلخ و تیره ای بنا می کند: یک وسترن تکان دهنده و سیاه درباره زنی قوی که برخلاف مردان اطرافش از نجات دادن سه زن دیوانه و بردن آنها به مکانی دوردست و امن ابایی ندارد؛ اما طی این روایت به ظاهر یکدست و وفادار به سنت ژانر وسترن، فیلمساز فضای بسیار غریبی بنا می کند که به شدت در تناقض است با وسترن های کلاسیک.

 تامی لی جونز از قواعد ژانر سود می جوید تا فیلمی به شدت شخصی درباره خودش بسازد( قهرمانی تنها که خودش نقش اش را بازی می کند و در واقع قهرمان نیست). فیلم کمال گرایی وسترن ها را به چالش می کشد و در میزانسن هایی خاطره انگیز، روایت متفاوتی از "جدال" ارائه می کند: این بار بنا به سنت غرب وحشی، کسی دیگری را نمی کشد، بلکه این خود قهرمانان(؟) هستند که می شکنند و خرد می شوند و خودکشی می کنند یا دیوانه وار در رویایی از دست رفته غرق می شوند و می خوانند و می رقصند تا شاید باری را از دوش خودشان بردارند.

رستگاری(کریستین لورینگ)

یک وسترن دیدنی دیگر که حلقه وسترن های امسال را کامل می کند و شاید سعی دارد ژانری نسبتاً فراموش شده را احیا کند: این بار روایت یک سرباز اروپایی که به غرب وحشی گریخته و زمانی که همسر و فرزندش را پس از سال ها می بیند، ناخواسته با یک گروه تبهکار که به باج گیری و جنایت در شهر مشغول اند، درگیر می شود.

فیلم کاملاً به سنت های ژانر وفادار می ماند: قهرمان فیلم دست به اسلحه نمی برد مگر این که مجبور شود، و در پایان هم این قهرمان پس از انتقام گیری به سمت ناکجایی می رود که ما نمی دانیم کجاست، اما این بار نه به تنهایی.

روایت حساب شده فیلم و کارگردانی دقیق آن، فضایی خلق می کند که تماشاگر را به شدت درگیر می کند و خاطره وسترن های دهه سی و چهل را زنده می کند؛ چه باک، سینما می تواند گاهی خودش را تکرار کند و رجعتی دوباره داشته باشد به نقاط اوج قبلی.

ثبت نظر

تصویری

واکنش‌ها به یک روبوسی

۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۳
واکنش‌ها به یک روبوسی