امیر ایرانی
روزنامه کیهان یکشنبه۱۷مهر، در یادداشتی با عنوان «آنجا خبری نیست»، نوشت: «جمهوری اسلامی سقوط خواهد کرد، اما فقط در دنیای مجازی؛ برای مشاهده واقعیت کافی است گوشی هوشمند خود را کمی کنار بگذارید، به بیرون بروید و در دنيای حقیقی، با امنیتی که جمهوری اسلامی در یکی از ناامنترین مناطق جهان برایتان پدید آورده، از قدمزدن در خیابان لذت ببرید و ببینید آن بیرون خبری نیست!»نویسنده در این یادداشت تلاش کرده است نشان دهد همه چیز امن و امان و است، جای نگرانی نیست و آنچه در حال وقوع است، تنها یک سقوط در فضای مجازی است.
هرچند مشاهدات میدانی و ویدیوهایی که از شهرهای مختلف ایران منتشر شده است، به روشنی گواهی میدهد که تقلیل اعتراضات به فضای مجازی صحیح نیست، اما چرا همین نکتهای که خود کیهان هم به آن اعتراف کرده است مهم است؟ چرا سقوط در فضای مجازی اهمیت دارد؟
ظهور عصر دیجیتال، در ابتدا باعث گسترش خوشبینی در مورد پتانسیل تغییرات دموکراتیک شد. با این حال، این امیدها خیلی زود از بین رفت، زیرا دولتهای خودکامه یاد گرفتند که چگونه از ابزارهای دیجیتال، برای پیشبرد منافع خود استفاده کنند. سرکوب، یکی از ویژگیهای بارز حکومت استبدادی است، هزینههای عدم وفاداری به سیستم را افزایش میدهد و بسیج گروهها علیه حکومت را دشوارتر میکند. این واقعیت سیاست استبدادی، در طول زمان تغییر نکرده است. اما آنچه تغییر کرده است، ابزارهای موجود در اختیار دولتهای خودکامه برای انجام چنین سرکوبهایی است. در سالهای اخیر، اتکا به سرکوب دیجیتال در دیکتاتوریها افزایش یافته است. دیکتاتوریها بیشتر از هر زمان دیگری از سرکوب دیجیتال استفاده میکنند.
مطالعات انجام شده نشان میدهد حکومتهایی که توانستهاند در سرکوب دیجیتال موفقتر عمل کنند، دوام بیشتری داشتهاند. براین اساس، میتوان این فرضیه را مطرح کرد که «شکست و ناتوانی در سرکوب دیجیتال، بخش مهمی از قدرت سرکوب سیستمهای دیکتاتوری را از کار میاندازد، و میتواند دوام و استمرار دیکتاتوریها را کاهش دهد.»
سرکوب دیجیتال چیست؟
سرکوب دیجیتال، به استفاده از فناوریهای جدید - در درجه اول اینترنت، رسانههای اجتماعی و هوش مصنوعی (AI) - برای سرکوب شهروندان و حفظ کنترل سیاسی اشاره دارد، مانند کمپینهای اطلاعات نادرست در رسانههای اجتماعی، برای بیاعتبار کردن مخالفان، و نظارتهای مبتنی بر هوش مصنوعی برای نظارت، و حتی پیشبینی اقدامات مخالفان احتمالی.
از بسیاری جهات، سرکوب دیجیتالی مشابه سرکوب سنتی است. مانند سرکوب سنتی، سرکوب دیجیتالی هزینههای عدم وفاداری به سیستم را افزایش میدهد، رهبران را قادر میسازد تا مخالفان خود را شناسایی کنند، و توانایی گروهها را برای بسیج علیه حکومت محدود میکند.
مثلا سانسور را در نظر بگیرید، بهجای تکیه بر اپراتورهای انسانی برای نظارت بر حجم عظیمی از اطلاعات آنلاین، هوش مصنوعی میتواند حجم عظیمی از تصاویر و متن را بررسی کند، محتوا را فیلتر و مسدود سازد، تا اطلاعاتی را که برای حکومت نامطلوب است، شناسایی شوند. به این ترتیب، ابزارهای دیجیتالی، دیکتاتوریها را قادر میسازند تا جنبههای بیشتری را پوشش دهند، و با دقت بیشتری به دنبال مخالفان خود بروند.
سرکوب دیجیتال، همچنین با توجه به سهولت استفاده از آن، حکومتها را قادر میسازد ظرفیت اجرای آن را راحتتر توسعه دهند و از این نظر، با سرکوب سنتی متفاوت است.
از نظر تاریخی، ساختن یک دستگاه سرکوبگر موثر، مستلزم آن بود که یک حکومت هزاران کادر وفادار را پرورش و آنها را آموزش دهد. برای مثال، «اشتازی»، سرویس امنیت دولتی آلمان شرقی، ممکن است یکی از فراگیرترین آژانسهای پلیس مخفی باشد که تاکنون وجود داشته است. این کشور به دلیل تواناییاش در نظارت بر افراد، و کنترل جریان اطلاعات بدنام بود. تا سال۱۹۸۹، تقریبا صد هزار کارمند معمولی، و طبق برخی گزارشها، بین پانصد هزار تا دو میلیون خبرچین در کشوری با جمعیت حدود ۱۶ میلیون نفر داشت.
نیروی انسانی و منابع محض، این امکان را به آن داد تا در جامعه نفوذ کند، و تقریبا همه جنبههای زندگی شهروندان آلمان شرقی را زیر نظر بگیرد. هزاران مامور برای ضربه زدن به تلفنها، نفوذ در جنبشهای سیاسی زیرزمینی، و گزارش روابط شخصی و خانوادگی کار میکردند. افسران حتی در دفاتر پست مستقر بودند تا نامهها و بستههایی را که از کشورهای غیر کمونیستی وارد میشدند، یا به سمت آنها میرفتند باز کنند.
برای چندین دهه، اشتازی الگویی بود برای اینکه چگونه یک حکومت استبدادی بسیار توانا، میتواند از سرکوب برای حفظ کنترل استفاده کند. با این حال، در عصر دیجیتال، دیگر به چنین نیروی انسانی گستردهای نیاز نیست تا دیکتاتوریها به طور موثر بر شهروندان خود نظارت کنند.
علاوه براین، دیکتاتوریها به طور فزایندهای امکان بهوجود آوردن ظرفیت سرکوب دیجیتالی را دارند. دیکتاتورهای به سادگی میتوانند فناوریهای جدید مورد نظر خود را خریداری کنند، گروه کوچکی از ماموران را در نحوه استفاده از آنها آموزش دهند و اغلب با حمایت بازیگران خارجی، مانند چین که حامی چنین فرایندهایی است، آنها را آماده فعالیت کنند.
بازار فناوریهای سرکوب دیجیتال در حال حاضر فعال است. به عنوان مثال، «هواوی»، یک شرکت مخابراتی تحت حمایت دولت چین، فناوری نظارت دیجیتال خود را در بیش از دوازده حکومت مستبد به کار گرفته است. به طور مشابه، گزارشها حاکی از آن است که شرکتهای خصوصی اسراییلی، نرمافزارهای جاسوسی و جمعآوری اطلاعات را به تعدادی از حکومتهای دیکتاتور در سراسر جهان، از جمله حکومتهای آنگولا، بحرین، قزاقستان، موزامبیک، نیکاراگوئه و امارات فروختهاند.
سرکوب دیجیتال چگونه رخ میدهد؟
سانسور اینترنتی شاید واضحترین روشی باشد که حکومتهای دیکتاتوری از طریق ابزارهای دیجیتال از آن استفاده میکنند. به عنوان مثال، چین از آنچه به عنوان «دیوار آتش بزرگ» شناخته میشود -در حال حاضر بزرگترین سیستم سانسور در جهان است- استفاده میکند. این سیستم یک عملیات مشترک بین ناظران دولتی و شرکتهای فناوری و مخابراتی است، که با هم همکاری میکنند تا هر محتوایی را که حکومت مضر میدانند را فیلتر کنند. هوش مصنوعی توانایی حکومتهای دیکتاتوری را برای اجرای این نوع سانسور افزایش میدهد. هوش مصنوعی میتواند تصاویر و متون را به روشهای پیچیده غربال کند، و به حکومت اجازه میدهد محتوایی را که برایش نامطلوب است فیلتر و مسدود کند.
در همین حال، کمپینهای تحریف اطلاعات مبتنی بر رباتها، به دیکتاتورها این امکان را میدهد که انبوهی از پستهای گمراهکننده را تولید کنند، تا پیامهای مخالفان را محو کنند و کانالهای اطلاعاتی را غرق در هیاهوی بیهوده کنند.
زمانی که چنین سانسوری شکست بخورد و تظاهراتها افزایش یابند، دیکتاتوریهای دیجیتال، یک خط دفاعی اضافه دارند: آنها میتوانند اینترنت را - به طور کلی یا جزیی - ببندند، تا از برقراری ارتباط، سازماندهی یا پخش پیامهای معترضان جلوگیری کنند.
نمونههایی از این تاکتیک فراوان است، مانند زمانی که دولت روسیه در جریان اعتراضات ضد دولتی در مسکو در تابستان ۲۰۱۹، از خاموش کردن هدفمند اینترنت تلفن همراه استفاده کرد، یا زمانی که دولت ایران، اینترنت را در سراسر کشور در میان اعتراضات گسترده در آبان ۱۳۹۸قطع کرد.
فراتر از سانسور، حکومتهای اقتدارگرا، از تعدادی تاکتیکهای پیشگیرانهتر برای دستکاری محیطهای اطلاعاتی خود استفاده میکنند.
فناوریهای جدید، باعث افزایش ظرفیت دیکتاتوریها در جهت شکلدهی به برداشت عمومی از حکومت و مشروعیت آن میشوند. در دیکتاتوریها، توانایی کنترل محیط اطلاعاتی حیاتی است، زیرا تمایل شهروندان برای پیوستن به گروههای مخالف، شرکت در اعتراضات و شرکت در فعالیتهای ضد حکومت را شکل میدهد. این جنبهای است که روسیه در آن با قدرت زیادی نقش آفرینی کرده است. علاوهبر استفاده کرملین از نظارت و قوانین مبهم برای هدف قرار دادن مخالفان، مسکو توانایی خود را در دستکاری محیط اطلاعاتی نشان داده است. کرملین اینترنت را پر از روایتهای طرفدار حکومت میکند، توجه را از اخبار منفی منحرف میکند، و از طریق انتشار روایتهای جایگزین درباره رویدادها، سردرگمی و عدم اطمینان را ایجاد میکند.
به این ترتیب، فناوریهای جدید، کارایی تلاشهای دیکتاتوریها را افزایش میدهند تا انتقادات را از بین ببرند.
فناوریهای پیشرفته مانند هدفگیری خرد و «جعلهای عمیق»، احتمالا ظرفیت اقتدارگرایان را برای دستکاری محیط اطلاعاتی و تقویت حمایت از حکومت، افزایش میدهد. هدفگیری خرد، به دیکتاتورها اجازه میدهد تا محتوا را برای افراد یا بخشهای خاص جامعه تنظیم کنند. همانطور که در دنیای تجارت از ویژگیهای جمعیت شناختی و رفتاری، برای سفارشیسازی تبلیغات استفاده میکند.
الگوریتمهای مبتنی بر هوش مصنوعی، به دیکتاتورها اجازه میدهند تا با استفاده از نقاط ضعف و آسیبپذیری فردی، افراد را تحت تاثیر قرار دهند. به همین ترتیب، تولید «جعلهای عمیق» - جعلهای دیجیتال غیر قابل تشخیص از صدا، ویدیو یا تصاویر معتبر - تشخیص حقیقت را به طور فزایندهای دشوار میکند.
اقتدارگرایان قادر خواهند بود تصاویر را به سلاح تبدیل کنند، به عنوان مثال، ویدیوها یا تصاویر غیرمنتظره تولید کنند، تا مخالفان خود را تضعیف کنند.
چرا شکست سرکوب دیجیتال اهمیت دارد؟
مجموعه دادههای حکومتهای استبدادی، که شیوه سقوط حکومتهای دیکتاتوری را بیان میکند، نشان میدهد که، از نظر تاریخی، کودتاها بزرگترین تهدید را برای دیکتاتوریها ایجاد کردهاند.
از سال ۱۹۴۶ تا ۲۰۰۰، تقریبا یک سوم از ۱۹۸ حکومتی که سقوط کردند، از طریق کودتا سرنگون شدند. تظاهراتها در این دوره تنها ۱۶ درصد از شکستهای حکومت را تشکیل میدادند. با این حال، با نگاهی به دادههای بعد از سال ۲۰۰۰، تصویر متفاوتی نمایان میشود: «از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۷، کودتاها تنها حدود۹درصد از دیکتاتوریهایی را که سقوط کرده بودند، شامل میشود.
در مقابل، تظاهراتها ۲۳درصد از سرنگونیها را تشکیل دادهاند، یعنی بیش از دو برابر تعداد کودتاها. از سال۲۰۰۰ به بعد، تظاهراتهایی که در پی انتخاباتها رخ داده است، به عنوان رایجترین روشی که از طریق آن دیکتاتورهای امروزی فرو میریزد، به شمار میآید. (مانند گینه در سال۲۰۱۰، مالی در سال ۲۰۱۳ و مصر در سال ۲۰۱۲). بنابراین نتیجه اصلی این است که، اکنون تظاهراتها تهدید اصلی برای دیکتاتوریهای معاصر هستند.
تظاهراتها، به طور کلی نیز در سالهای اخیر در تمام جهان در حال افزایش بودهاند. دادههای پروژه بسیج تودهای، که تظاهرات ضد دولتی با حداقل پنجاه شرکت کننده یا بیشتر را جمع آوری کرده است، نشان می دهد، که از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۷، ۶۰ درصد از تمام دیکتاتوریها، حداقل با یک رویداد اعتراضی مواجه شدهاند.
بسیاری از این تلاشها کوچک هستند و خیلی بیثباتکننده نیستند، اما حضور همیشگی آنها نشان میدهد که حداقل، مزاحمی دائمی برای دیکتاتوریهای امروزی هستند. این امر، بهویژه در مورد حکومتهایی مانند حکومتهای زیمباوه و ایران، که از سال ۲۰۰۰ هر ساله با تظاهرات روبرو میشوند صادق است. این موضوع چالشی جدی است که حکومتها سعی میکنند با آن مقابله کنند.
از سال۱۹۴۶ تا ۲۰۰۰، میانگین عمر دیکتاتوریها حدود یک دهه بوده است. از سال ۲۰۰۰ - تقریبا دوره زمانی که فناوریهای جدید در سراسر جهان گسترش یافت - این عدد به طور قابل توجهی به تقریبا ۲۵ سال افزایش یافته است. علاوه براین، شواهد نشان میدهد که سرکوب دیجیتالی، نقشی در دوام دیکتاتوری داشته است. از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۷، تقریبا ۴۰ درصد از ۹۱ حکومت استبدادی، که بیش از یک سال در قدرت بودند، سقوط کردند. با مقایسه حکومتهایی که قدرت را از دست دادند، با حکومتهایی که بر سر کار باقی ماندند، متوجه میشویم که سطح متوسط سرکوب دیجیتالی در گروه دوم به طور قابلتوجهی بالاتر بوده است. به نظر میرسد بسیاری از دیکتاتوریها، به جای مرعوب شدن در مواجهه با ظهور و گسترش فناوریهای جدید، این ابزارها را به گونهای تطبیق دادهاند که آنها را تقویت میکند. آنها با ابزارهای مختلف و قدرت مالی بالایی که نسبت به مخالفین دارند، میتوانند بازی را در عرصههای مختلف در فضای مجازی به نفع خود تغییر دهند.
یکی از دلایل اینکه عموما اعتراضات در عصر جدید فاقد رهبری مشخص هستند، این است که پیشتر حکومتها تمام گروههایی را که میتوانند به عنوان آلترناتیو مطرح شوند، از طریق روشهایی مانند فیک نیوز و اطلاعات نادرست و ارتشهای سایبری در میان عامه مردم بیاعتبار کردهاند. براین اساس، به نظر میرسد نقطه عطف تظاهراتها در عصر دیجیتال، توانایی دیکتاتوریها در اعمال و قدرت سرکوب دیجیتال است. به عبارت دیگر طرفداران دموکراسی در کشورهای دیکتاتوری، زمانی میتوانند موفقتر عمل کنند، که خود را در برابر سرکوب دیجیتال مقاومتر کنند. شکستن توان سرکوب دیجیتال میتواند توفیق بزرگی از سوی مخالفان باشد، و یکی از پایه های اصلی سرکوب را در هم بشکند.
زمانی که کاربران مخالف حکومت، دست به کنش جمعی در برابر ارتش سایبری، و شیوههای مختلف سرکوب دیجیتال میزنند و میتوانند آنها را در فضای مجازی ساقط کنند و به اصطلاح «انقلاب در فضای مجازی» را رقم بزنند، گام بزرگی در برابر شکست برداشته میشود.
به طور کلی دوام دیکتاتوریها، به دوام دستگاه سرکوب آنها در فضای مجازی وابسته است. بنابراین «انقلاب در فضای مجازی»، در روند تحولات بسیار اهمیت دارد.
پینوشت: دادههای این یادداشت از مقاله Digital Repression in Autocracies, V-dem, March 2020 استخراج شده است.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر