close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

ماجرای بچه‌ها و تکنولوژی

۱۸ مهر ۱۳۹۳
مادران
خواندن در ۷ دقیقه
ماجرای بچه‌ها و تکنولوژی
ماجرای بچه‌ها و تکنولوژی

شادی بیضایی

چه‌قدر می‌توانم آی‌پد و کامپیوتر و وسایل سرگرمی الکترونیکی در اختیار بچه‌ام بگذارم؟ به احتمال زیاد از چهار پنج سال پیش به این طرف بیش‌تر پدر و مادرها مثل من بارها این سوال را از خودشان، متخصص‌ها و معلم‌ها یا از والدین دیگر پرسیده‌اند.

خوب یادم است که وقتی توی توالت، آن دو خط آبیِ پر رنگ را روی «بیبی چکی» دیدم که پرسان پرسان از داروخانه‌ نزدیک کلاس زبان خریده بودم، هنوز تکنولوژی و این حرف‌ها به معنی امروزش در زندگی‌ من - و البته هیچ کس دیگری- وارد نشده بود و در هیچ‌کدام از جسله‌هایی هم که برای حامله‌ها و مادرهای تازه کار در بیمارستان زنان می‌گذاشتند، چیزی در این مورد به ما نگفتند. تنها چیزی که می‌دانستیم و به ما توصیه کردند، این بود که نباید بچه تا دو سالگی پای تلویزیون سرگرم شود. برای همین، ماجرای کامپیوتر و موبایل، چیزی مثل نفخ و بدخوابی و اسهال و آروغ بعد از شیر نبود که دغدغه باشد و کسی درباره‌اش به تازه کارها اطلاعاتی بدهد.  تا این که کم‌کم دست و پای گم شده‌ام را در مادری پیدا کردم و سر و کله‌‌ وسایل تازه هم به مرور زمان در مغازه‌ها و خانه پیدا شد و این سوال هم برای من پر رنگ‌تر که: «چه قدر از همه‌ این چیزهایی که خیلی هم هیجان‌انگیزند و من دارم استفاده می‌کنم، او هم می‌تواند استفاده کند؟»

این سوال را از خیلی‌ها، متخصص و غیرمتخصص پرسیدم و جواب‌های زیادی شنیدم؛ جواب‌های متفاوت؛ از «پیف پیف به هیچ وجه»، «اصلا و ابداً» و «سم بدی به بچه بهتره تا این وسایل» بگیر تا «این چیزها خیلی هم خوب و آموزنده ا‌ست و سرشون را هم در ضمن گرم می‌کنه»، «بی خود از این ادا و اصول‌ها در نیار»و...

من مانده‌ بودم این وسط که کدام درست‌تر است. هر دو طرف هم برای خودشان البته دلایلی داشتند که درست بود و نمی‌شد نادیده گرفت. مدتی طول کشید تا توانستم آن‌قدر از زیر و بم ماجرا سر در بیاورم که بتوانم دست کم درباره رابطه‌ بچه خودم با آن به نتیجه برسم. الان هم می‌دانم کسانی که به هر دلیلی با نظر من موافق نیستند، می‌توانند لینک‌هایی با دلایل مختلف بیاورند که شاید هم درست و قابل قبول باشد اما از تجربه‌ خودم و آن‌چه که درباره‌ فرزندم انجام داده‌ام، راضی‌ هست. تصمیم منبعد از تمام پرس‌وجوها این بود:

من به او اجازه‌ استفاده از آی‌پد، موبایل و کامپیوتر می‌دهم.

اولین دلیلم هم  خیلی ساده است؛ ممنوع کردن هر چیزی، ولع آدمیزاد را برای آن بیش‌تر می‌کند. آدم را حریص و تشنه نگه می دارد. وسایل الکترونیکی هم وجود دارند و نمی‌توانیم انکارشان کنیم. یعنی در واقع، اگر الان شما دارید این متن را می‌خوانید، به معنی ‌این است که این جریان در زندگی شما وجود دارد و به هر حال بچه‌ها هم حق دارند که دل‌شان بخواهد با چیزی که در دست ما می‌بینند، بازی کنند و سرگرم شوند. مگر این که ما کلا آن‌قدر مخالف باشیم که ریشه‌ همه‌ این‌ها را در خانه بکنیم و خلاص. اگر شما خیلی با این جریان مخالفید و می‌توانید نشانه‌ای از آن را در خانه باقی نگذارید و به سبک قدیم با بازی‌های قدیمی و گروهی سر بچه‌ خود را گرم کنید، داستانش جدا است.

من اما این کار را نمی‌کنم؛ در عوض برای استفاده از این بازی‌ها، شرایطی می‌گذارم. اول برای خودم، بعد برای او. 
اولین شرط هم این است که زمان استفاده بی نهایت نیست. یعنی تا هر وقت که دلش خواست. بازی، زمان مشخصی دارد و معمولاً قبل از این که بازی را شروع کند، این را برایش توضیح می‌دهم و با رضایت، هر دو طرف قرار می‌گذاریم. چیزی که ایده‌آل است به نظرم، کل استفاده از وسایل الکترونیکی شامل تلویزیون، آی‌پد و همه‌ این‌ها، حداکثر حدود دو ساعت در روز است.

نکته‌ دیگر این است که اپلیکیشین‌ها را با دقت و پرس ‌و‌جو انتخاب می‌کنم. بازی‌ها باید متناسب با سن و توانش باشند و به او کمک کنند تا در مهارت‌های مختلف پیشرفت کند. آشپزی کردن، سلمانی، توالت رفتن، حمام کردن، پازل‌های جورواجور، ریاضیات ساده، خواندن و نوشتن، موسیقی و اپلیکیشن‌های آموزش زبان و مهارت‌های گفت‌وگو از چیزهایی بودند که به نظرم خیلی به رشد مهارت‌های مختلفش کمک کردند. سعی می‌کنم بازی‌هایی را که تنها تکرار است و بی هدف، اصلا نبیند؛ مثلاً هدف‌گیری، ماشین‌رانی، روی هم چیدن و رنگ‌آمیزی و هر بازی دیگری که در آی‌پد چیزی به مجموعه‌ توانایی‌هایش اضافه نمی‌کند و اگر در دنیای واقعی آن‌ها را تجربه کند، نتیجه‌ بهتری می‌گیرد.

تا جایی که بتوانم- اگر سر کار نباشم- سعی می‌کنم کنارش باشم تا ضمن بازی، رعایت نوبت و هم‌بازی داشتن را هم تجربه کند. در همین بازی‌های دو نفره یاد می‌گیرد که مسابقه و اول و آخر شدن، بیش‌تر  تجربه‌ هیجان و تفریح است تا دغدغه‌ برد و باخت. آخر کار هم سراغ اپلیکیشن‌هایی می‌رویم که در آن‌ها ضمن بازی باید حرف ‌بزنیم و به جای رقابت، همکاری کنیم و با هم تصمیم بگیریم.

گاهی هم از این بازی‌ها به عنوان جایزه استفاده می‌کنم که هم خیلی خوشحالش می‌کند و هم به او انگیزه می‌دهند. بعد از تمام شدن تمرین‌های مدرسه یا بعد از انجام کارهایی که برایش خوشایند نیست، مثلا نقاشی و کاردستی، می‌تواند بازی محبوش را بیاورد و تکیه بدهد به مبل و با لبخند پیروزمندانه انگشت‌های کوچکش را لیز بدهد روی صفحه‌ آی‌پد.

می‌دانم که الان خیلی‌ها با دلایل مختلف به من می‌گویند که استفاده از این وسایل برای بچه‌ها ضرر دارد و به خوبی‌هایش نمی‌ارزد و فلان. پس بگذارید یک توضیح کوچک بدهم؛ زمانی که با تکنولوٰژی می‌گذرد، چه برای ما و چه برای بچه‌ها، نباید طولانی باشد. نباید فکر کنیم حتی اگر تمام مدت با برنامه‌های آموزشی کار می‌کنند، از فعالیت‌های فیزیکی بی‌نیاز می‌شوند. این وسایل نباید به عنوان چیزی که فقط بچه را ساکت می‌کند تا ما بتوانیم خودمان به کارمان برسیم -حالا هر کاری از آشپزی و مطالعه تا سرزدن به اینستاگرام و فیس‌بوک- استفاده شوند. بچه‌ها به هر حال باید زمانی را در پارک، بالای سرسره و کنار دوستان‌شان، در استخر، باغچه یا آشپزخانه بگذرانند. باید کمک کنند تا خمیر پیتزا آماده شود، برای سالاد با چاقوی مناسب خیار حلقه حلقه کنند، موقع مربا درست کردن، دستیار ما باشند و برگ توت‌فرنگی‌ها را جدا کنند. موقع ریختن لباس‌ها در لباس‌شویی، پودر بریزند و آب‌پاشی برای آب دادن به گلدان‌ها داشته باشند. تکنولوژی اگر آن‌ها را با همه این چیز‌ها غریبه نکند، چه عیبی دارد؟

برای بچه‌هایی که به شکلی تاخیرهایی در زمینه‌های اجتماعی و گفتاری دارند، برنامه‌هایی تهیه شده که خیلی به آن‌ها کمک می‌کنند تا فاصله‌ مهارت‌هایشان را با بقیه کم کنند و برای والدین و مربی‌هایشان ده‌ها برنامه‌ عملی و بازی‌های خوب معرفی شده که می‌تواند نقش تراپی خانگی داشته باشند. حتی برای بچه‌هایی که مطلقاً توانایی حرف زدن ندارند، برنامه‌های ساده و کاربردی خوبی طراحی شده که به کمک آن ها به طور کامل با اطرافیان و از طریق نشانه‌های تصویری ارتباط می‌گیرند.

تکنولوژی خوب است، بی‌دلیل با آن دشمنی نکنیم. اگر آن‌قدر قدرت داشته باشیم که نگذاریم جای قیچی کردن، خاک‌بازی، پیک‌نیک‌، کتاب خواندن و قایم‌باشک‌ بازی‌ها را بگیرد، خیلی جاها کمک خوبی هم هست. در تست هوش معتبری که چند ماه پیش راستین گذراند و در آن امتیاز بالایی آورد، بعضی از پازل‌ها و الگوهایی را که قبلاً فقط در آی‌پد نمونه‌اش را کار کرده بود، باید انجام می‌داد و به نظرم اگر تمام وقتش را «صرفاً» به «یه قل دو قل» در کوچه گذرانده بود، هیچ‌وقت فرصتی برایش پیش نمی‌آمد که آن‌ها را تجربه و روابط منطقی بین‌شان را کشف کند.

مادری که من باشم، اگر در ترافیک طولانی و کسالت‌بارِ بعدازظهرِ خیابان‌های غرب استرالیا با پسرکِ خسته‌ای که از کلاس آمده و در راه با من از همه شیطنت‌هایی که با هم‌کلاسی‌هایش کرده‌اند تعریف کرده و تمام «فورد»‌های سفید و «هوندا»های نقره‌ای را (که به نظرش خواهر‌ها و داداش‌های ماشین من و نوید هستند) شمرده، به اندازه‌ کافی چراغ‌های سبز و قرمز را به من تذکر داده و حالا حوصله‌اش سر رفته، به پیشنهادش برای بازی «انگری‌برد» هم جواب مثبت می‌دهم و وقتی خوش‌حال از آن عقب داد زد: «مامی مامی! سه تا ستاره گرفتم! ببین!» از توی آینه با ذوق نگاهش می‌کنم، انگشت شستم را برایش بالا می‌برم و خیلی مفتخر می‌گویم: «آفرین به تو! تو خودت ستاره‌ای.»  تازه توی دلم شاد هم می‌شوم که این بازی ساده و معمولی باعث شد ما این‌قدر خوش‌حال وسط هزار تا ماشینِ بی‌حوصله، توی آینه به هم لبخند بزنیم.

ثبت نظر

جامعه مدنی

نام من امروز است؛ گفتگو با شیرین عبادی درباره جایزه صلح نوبل

۱۸ مهر ۱۳۹۳
ایران وایر
خواندن در ۶ دقیقه
نام من امروز است؛ گفتگو با شیرین عبادی درباره جایزه صلح نوبل