close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
سیاست

آیا انتخاب روحانی کافی خواهد بود؟

۳۰ خرداد ۱۳۹۲
ایران وایر
خواندن در ۱۳ دقیقه
آیا انتخاب روحانی کافی خواهد بود؟
آیا انتخاب روحانی کافی خواهد بود؟

انتخاب شگفتی برانگیز حسن روحانی میانه‌رو به عنوان رئیس جمهور ایران هزاران ایرانی را به خیابان‌ها کشاند تا در غریو شادی خود شعار سر دهند و از آزادی بگویند تا یک مذاکره کننده هسته ای جدید. در حالی که انتظارات مردم از دولت آینده، به رهبری روحانی، برای خروج ایران از انزوای بین‌المللی بالاست، در تهران سیاستمداران تلاش می کنند تا مسیر پیش رو را هموار کنند. غرب، به سهم خود، به انتظار نشانه هایی عینی از تغییر درنگرش ایران به دیپلماسی خواهد بود. ولی نصر، مشاور سابق وزارت خارجه امریکا و رئیس فعلی دانشکده مطالعات پیشرفته بین‌الممل در دانشگاه جان هاپکینز، در کتاب معروفش The Dispensable  Nation : American Foreign Policy in Retreat به چالش‌های دولت اوباما درمواجه‌اش با ایران می‌پردازد. او مشاور رهبران سیاسی امریکا، منجمله رئیس‌جمهور و وزیر خارجه بوده،و بین سال های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ سمت مشاور ارشد ریچارد هالبروک، فرستاده ویژه اوباما درامور افغانستان و پاکستان را داشت. سراغ ولی نصر رفتیم تا ببینیم دریافت او از معنای واقعی رای به روحانی چیست، روحانی چه طور از اختیارات محدود خود استفاده خواهد کرد و دو طرف در هفته‌های آینده چه انتظاراتی از یکدیگر خواهند داشت.

  • چرا شمار بسیاری از مردم به حسن روحانی رای دادند و با رای خود چه پیامی را می‌خواستند بفرستند؟

کاملا مشخص است که این رای یک نه بزرگ به احمدی‌نژاد بود. این که شخصا از او خوششان نمی‌آمد یا این که فکر می‌کردند برای این که ایران از وضعیت دشوار امروز خود بیرون بیاید نیاز به یک رهبری جدید دارد، نتیجه را تغییری نمی‌دهد: تصمیم آنها این بود که ایران نیاز به کس دیگری دارد. بقایای جنبش سبز هم حضور داشتند و خطی از آن جنبش را هم در این رای برای تغییر می‌بینید.
نکته تعیین کننده در سال ۱۳۸۴ این بود که احمدی‌نژاد قول به خلق یک اکثریت قابل‌اعتماد محافظه‌کار داده بود و این همان ارزش او نزد خامنه ای بود. در سال ۱۳۸۸ تقلب در انتخابات نقیض آن امید شد، به این معنی که آن نگاه جواب نداده بود.به این ترتیب، پرسش اصلی در اولین انتخابات پس از ۱۳۸۸ این بود که مردم ایران آیا تمایل به راست دارند و یا به سمت میانه و اصلاحات. جالب این که اگر روحانی در دور اول پیروز نشده بود، کسانی می‌توانستند بگویند مردم ایران تمایل به جناح راست دارند و جمع رای محافظه‌کاران نماینده اکثریت مردم است. اما انی واقعیت که روحانی در همان دور اول پیروز انتخابات شد به معنای واقعی کلمه شکست آن وعده سال ۱۳۸۴ احمدی‌نژاد بود، این که مرکز ثقل سیاست در ایران همانا در سمت محافظه کاران است.

  • روحانی حرف آخر را در موضوع هسته‌ای نمی‌زند، ولی از سوی مردم برای تعدیل در سیاست هسته‌ای ایران انتخاب شد. او چه طور این موضوع پر تنش را مدیریت خواهد کرد؟

بیشتر رهبران جهان اختیار تغییر کامل سیاست خارجی کشورشان را ندارند. این در مورد ایالات متحده هم صدق می‌کند. نمی‌توانید از راه برسید و بگویید می‌خواهم پنتاگون را زیرورو کنم، یا حوزه سیاست خارجی را کاملا تغییر دهم. نهایتا، سیاست‌هایی وجود دارند که در کانون استراتژی جهانی یک کشور هستند که به یک باره تغییر نمی‌کنند و حوزه‌هایی وجود دارند که فراتر از رهبر جمهوری اسلامی‌ هستند. افکار عمومی هم هست. مردم به حل و فصل این وضعیت رای دادند، نه این که صد درصد به هر آن چه که امریکا می‌گوید عمل شود. نمی‌توانیم به دنبال انتخاب رهبر کشوری دیگر برای اجرای سیاست‌هایمان در آن کشور باشیم. دولتی را نخواهیم یافت که بیاید بگوید 'بگذارید از خیر برنامه هسته‌ای بگذریم'.
کاری که روحانی خواهد توانست انجام دهد رویکرد، نگرش و شیوه‌ای تازه در مذاکرات خواهد بود که در عمل شاید بتواند حرکتی رو به جلو را به همراه داشته باشد. وعده او این بود که 'می‌توانم وضعیت را به سال ۲۰۰۳' بازگردانم، به تعاملی سازنده‌تر و مثمرثمرتر که که می‌تواند جلوی تحریم‌های بیشتر را گرفته و فضایی ایجاد کند که توان پیشرفت در موضوعات فیمابین را داشته باشد. به خاطر آن چیزهایی که احمدی‌نژاد در سخنرانی‌هایش می‌گفت، عملا هیچ رهبر غربی‌ای نمی‌خواست با او دست بدهد و یا با او در یک قاب ظاهر شود. آن مانع اکنون از سر راه برداشته شده. حداقل اروپایی‌ها قاد خواهند بود با روحانی ملاقات کنند و فکرش را بکند از دل این ملاقات‌ها چه‌ها که می‌تواند به دست آید. شیوه تعامل بسیار در سیاست اهمیت دارد و نباید فراموش کنیم در حالی که احمدی‌نژاد مسبب تحمیل همه این تحریم‌ها بر ایران شد، مشکل اصلی سبک و شیوه او بود و نه محتوای کلامش. به واقع احمدی‌نژاد بیش از دیگران آماده تعامل بود. او موافق ایده‌ معاوضه سوخت که برزیل و ترکیه واسطه‌اش شدند و یا توافق ژنو بود و او تنها رئیس‌جمهور ایران بود که برای یک رئیس‌جمهور امریکا نامه نوشت. اگر بخواهید دنبال دلیل موفقیت جهان در منزوی کردن ایران باشید، باید دلیلش را در شیوه و سبک او بجویید.

  • برخی از تحلیلگران و روشنفکران ایرانی که با آنها گفت و گو می‌کنم این نکته را قبول ندارند و معتقد‌اند که امریکا به خاطر اسراییل خصومتی لجوجانه دارد و کارهای عجیب و غریب احمدی‌نژاد نقشی نداشتند.

احمدی‌نژاد شالوده سیاست خارجی نتانیاهو بود و به کمک او توانست ایران را تهدیدی اساسی برای اسراییل معرفی کند. احمدی‌نژاد با گفتن این که اسراییل باید از نقشه محو شود فقط آن دیدگاه را تقویت کرد. احمدی‌نژاد بدترین تصورات و پیش‌فرض‌ها در مورد ایران را باور پذیر کرد. پیش از این سبک و شیوه تعامل در سیاست خارجی بسیار حائز اهمیت بوده و هنوز هم هست. تصویر دنیا از یک رهبر سیاسی مهم هست و تصویری که از روحانی به عنوان یک اصلاح‌طلب وجود دارد امکان مانور بیشتر در مورد ایران را ایجاد می‌کند. این حرف به این معنی نیست که موضوع فیصله یافته، ولی به این معنی هست که می‌توان طرح دیگری را روی میز گذاشت و دید که آیا کنگره و مردم امریکا، به خاطر این که چهره تازه و ملایمتری سر کار آمده، همراهی می‌کنند؛ و این فضایی برای مانور ایجاد می‌کند.

  • اصلاح‌طلبان ایرانی به نظر می‌رسد درک واقعی‌ای از آنچه که در کوتاه مدت می‌توان به دست آورد، دارند. اما این دغدغه هم هست که اگر قرار بر بهبود اوضاع باشد باید از همان آغاز شروع شود. چه کسی باید اولین گام را بردارد؟

حرف زیاد زده خواهد شد. این زیاد در دیپلماسی اتفاق می‌افتد و هر دو سو باید راه‌هایی برای تعامل دو طرفه پیدا کنند. این همان زمانی است که شاید به قدرت مانوری خلاقانه در دیپلماسی دست پیدا کنید، زمانی که هر دو سوی قضیه به نظر می‌رسد هماهنگ حرکت می‌کنند. معنی این حرف این است که روحانی نیاز به مشوق سیاسی از سوی واشنگتن دارد تا قدمی بردارد و واشنگتن هم نیاز به مشوقی از سوی ایران دارد تا اولین گام را بردارد. این کار نیاز به حرکاتی هوشمندانه دارد تا فضای لازم فراهم شود، چون هر دو طرف به خوبی می‌دانند در داخل بسیار ضربه‌پذیر‌اند و نمی‌خواهند ضعیف به نظر برسند. در عین حال، هر دو طرف به شدت نگرانند دست رد به سینه‌شان بخورد. هر دو طرف قبلا هم در چنین وضعیتی بوده‌اند و می‌دانند که در صورت قرار گرفتن در چنین وضعیتی انگ ساده‌لوحی خواهید خورد.

  • از برخی اصلاح طلبان ایرانی شنیده‌ام که می‌گویند اگر ایالات متحده تحریم‌های تازه‌تری را در هفته‌های اول ریاست جمهوری روحانی بر روی ایران اعمال کند، تیر خلاصی بر میانه روی در ایران خواهد بود. نظر شما چیست؟

کنگره ایالات متحده نقشه‌های خودش را دارد و به مثابه دولت امریکا نیست. واقعیت این است که کنگره موضعی بسیار خصمانه نسبت به رئیس‌ جمهور دارد و افراد بسیاری در کنگره و در لابی‌های قدرت حضور دارند که می‌خواهند در راه یک توافق احتمالی کارشکنی کنند. موارد بسیاری هستند که درست لحظه‌ای که شما نشان می‌دهید در حال به دست آوردن موفقیتی هستید، کسی قدمی برای تخریب آن بر می‌دارد. بله، بدون شک، به واسطه تحریم‌های بیشتر، تلاش‌هایی برای نادیده گرفتن پیروزی اصلاح طلبان صورت خواهد گرفت. دست آخر، هیچ پیشرفتی حاصل نخواهد شد، مگر این که شکلی از یک توافق بر سر میز مذاکره به دست آمده باشد.

  • روحانی به دنبال لغو کدام تحریم‌ها خواهد بود؟ آیا ایالات متحده آماده برداشتن گامی در این جهت هست؟

هر طرف سعی خواهد کرد مطالبه حداکثری و عقب‌ نشینی حداقلی داشته باشد. این نقطه آغاز حرکت همه است. به همین خاطر، روحانی تحریم‌های بانکی و تحریم خرید نفت از سوی اروپا را طلب خواهد کرد، و امریکایی‌ها هم خواهان همه چیز از سوی ایران خواهند شد. این همان جایی است که در واقع اصل مذاکره برای این است که در نهایت به آن دست پیدا کنی.

  • رقم خیره کننده ۷۲٪ در این انتخابات شرکت کردند و با رایشان به یکی از کاندیداها پشتیبانی خود از مذاکره برای خروج از این بن‌بست دیپلماتیک بین ایران و غرب  را اعلام کردند. آیا فکر می‌کنید این درصد مشارکت بالا در انتخابات از حرص نومحافظه‌کاران برای تهدید ایران به جنگ خواهد کاست؟

خیر، نومحافظه‌کاران در قدرت نیستند و می‌توانند آزادانه هر قدر که دوست دارند غیر‌مسئولانه رفتار کنند. ثانیا، هر بار که یک رئیس جمهور میانه رو در ایران دارید، بحثشان این است که اهمیتی ندارد و تاکیدشان می‌رود روی رهبر جمهور اسلامی. ولی وقتی احمدی‌نژاد سر کار می‌آید، فقط او را می‌بینند، انگار که اوست که می‌تواند ماشه را بچکاند. کسانی هستند که اصلا معتقد به هیچ معامله‌ای با این حکومت نیستند، ختم کلام. برخی ایرانی هستند، برخی ایرانی-امریکایی و بعضی امریکایی. کسانی خواهند بود که بگویند این انتخابات اهمیتی ندارد، که روحانی هیچ فرقی با بقیه ندارد، که قدرت در دست او نیست و همچنان در دست رهبری است.
اما واقعیت این است که ایران ساختار قدرت پیچیده‌ای دارد؛ در واقع دو رئیس جمهور دارد، یکی انتخابی است و دیگری نه، و شیوه‌ای که دولت کشور را اداره می‌کند این است که با رئیس جمهور سر و کار دارید، در حالی که رهبری پشت صحنه نشسته‌ است. اما به هر حال;با رئیس جمهور سروکار دارید و به واسطه اوست که با رهبری مذاکره می‌کنید. ارزش روحانی این است که به عنوان واسطه گفت و گو با رهبری سیمایی دلنشین‌تر دارد و توجیه مذاکره به واسطه او راحت‌تر است. او کسی است که می خواهد کمک کند و می‌تواند تا اندازه‌ای روی رئیس خود تاثیر گذار باشد. من شاهد مذاکراتی بوده‌ام که در آنها یک مذاکره کننده بی‌انگیزه و ناتوان امریکایی را در مقابل مذاکره کننده‌ای چیره دست دارید، مذاکره کننده‌ای که حتی از کوچکترین گشایش هم بهره می‌برد. هر چه که طرف مقابل می‌گوید می‌تواند تفسیری به شدت بدبینانه و یا خوشبینانه بیابد، حتی سکنات طرف مقابل. به همین دلیل مذاکره کننده اهمیت دارد. می‌توانیم با رئیس جمهور ایران به عنوان واسطه تصمیم ساز روبه‌رو شویم.

  • در کتابتان به دیدگاه ریچارد هالبروک در این که دیپلماسی موفق در منطقه مستلزم وارد کردن تمام بازیگران قدرت است اشاره کرده‌اید، ولی در عین حال نگاه صریحی به هزینه‌ها و ریسک‌هایی که پی‌ گیری یک دیپلماسی واقعی با ایران، اوباما را با آنها مواجه خواهد ساخت، دارید. تاکید ویژه‌ تان هم بر نقش کنگره بود. آیا فکر می‌کنید این واقعیت‌ها را سیاستمداران ایرانی درک‌ می‌کنند؟

ایرانی‌ها متوجه نیستند که برخی موضوعات سیاست خارجی در واقع موضوعات سیاست داخلی هستند. موضوع اسرائیل در امریکا یک موضوع در سیاست داخلی است، چون برای بسیاری از امریکایی‌ها اهمیت دارد. یکی از بزرگترین اشتباهات احمدی‌نژاد این بود که ایران را بدل به موضوع سیاست داخلی امریکا کرد. نگاهی در میان بسیاری از ایرانی‌ها هست که وقتی درباره این موضوع صحبت می‌کنند، انگار جامعه یهودیان امریکایی خارجی هستند. از آن طرف بزرگترین بخش گروه های حامی اسراییل، مسیحیان نو‌انجیلی (اونجلیکال)هستند، که به اعتقاد برخی بیش از نیمی از جمعیت امریکا را تشکیل می‌دهند. لابی طرفدار اسراییل را هم دارید. آنها طوری دغدغه اسراییل را دارند انگار که اسراییل یکی از ایالت‌های امریکاست. احمدی‌‌نژاد به بهترین شکلی ایران را بدل به موضوع سیاست داخلی امریکا کرد تا به ایران از دریچه ژست‌های ضد اسراییلی او نگاه شود. طرح مسئله هولوکاست آسیب زیادی زد. کار رئیس جمهور امریکا برای گفت و گو با ایران بسیار سخت شده و موضوع ایران در حالی که در چنبره مسائل امنیتی و سیاست داخلی گرفتار شده به شدت بار منفی‌ای با خود به همراه دارد.

  • اغلب گفته می‌شود که تحریم‌های وضع شده بر ایران کارآیی ندارند، اما اگر چه تلخ است، این تازه آغاز کار است.

تحریم‌ها فشار بسیاری بر ایران وارد کرده‌اند و ناظرانی هستند که عقیده دارند انتخابات اخیر نتیجه همین تحریم‌ها بود. این که به رهبری قبولانده‌اند چهره‌ای دوستانه‌تر نیاز دارد و مردم را متقاعد کرده‌اند اگر می‌خواهند از شر تحریم‌ها خلاص شوند باید یک میانه‌رو را به ریاست جمهوری انتخاب کنند. از این دید می‌توان گفت تحریم‌ها اثر کرده‌اند. ایران حواس خود را جمع کرده و تحریم‌ها نقش خود را ایفا کرده‌اند. سوال این است که آیا حال نوبت به دیپلمات‌ها خواهد رسید تا از تحریم‌ها برای حل مشکل بهره ببرند؟

  • تصور در امریکا این است که اوباما سیاست خارجی بسیار متفاوتی نسبت به جورج بوش را دنبال کرده، ولی طبق گفته شما به ایران که می‌رسد عملا رویکردشان قابل تمیز نیست. در کتابتان به این نکته اشاره می‌کنید که این سیاست‌ها نهایتا منجر به تبدیل ایران به یک 'دولت شکست‌خورده' خواهد شد. آیا این تحلیل معطوف به خطراتی است که جمهوری اسلامی را از دید تئوریک تهدید می‌کنند، یا این دغدغه جدی است؟

فکر کنم دغدغه‌ای کاملا جدی است، چون تحریم با خودش فقر می‌آورد و برخی گمانه زنی‌ها جمعیت زیر خط فقر در ایران را ۴۰٪ تخمین می‌زنند. این فقر با خود بی‌کاری به همراه می‌آورد و اقتدار و توان نهاد دولت را فرسوده می‌کند. شاید آن را در تهران نبینید، ولی آن را در زاهدان و در روستاهای کرمان خواهید دید، مسئولان محلی‌ای که اقتصادی محلی خلق می‌کنند تا برای مردم درآمدی ایجاد شود.
وقتی دولتی ناتوان از پرداخت حقوق کارمندانش می‌شود، اقتصادی سیاه سربرمی‌آورد که شالوده‌اش جرم و قانون‌شکنی است. این سناریوی نامحتملی نیست. نمی‌توانید حکومتی قابل دوام داشته باشید که بر روی اقتصادی فروریخته بنا شده باشد. همان طوری که در جاهای دیگر دنیا می‌بینید کمک خارجی بر سر اقتصاد فروپاشیده می‌بارد، مثل افغانستان. بدون اقتصاد، دولت هم ندارید. شواهدی به شدت نگران کننده حکایت از این اتفاق دارند. تولید در حال ناپدید شدن است، نهادهای محلی دچار مشکل‌اند. اینها نگرانی‌هایی جدی هستند. فکر نمی‌کنم به جنگ نزدیک شده باشیم، اما اگر توافقی صورت نگیرد، چرخه‌ای از فشار از طریق تحریم ادامه پیدا خواهد کرد و همزمان ایران توان هسته‌ای خود را افزایش می‌دهد.

  • غرب در هفته‌های آینده در ایران به دنبال چه نشانه‌هایی خواهد بود؟

دنیا به دنبال نشانه‌ای خواهد بود که نشان دهد روحانی قدرت دارد. انتصابی در ایران، نشانه‌ای از استقلال. اگر بتواند سعید جلیلی را برکنار کند و یا وزرای خودش را انتخاب کند، این نشانه‌ای خواهد بود که او واقعا قدری قدرت و استقلال دارد. این مهم است. و از همه مهمتر مذاکره‌ کننده ارشد هسته‌ای خواهد بود و نه وزیر خارجه.

  • آیا انتخاب روحانی فرصتی را در اختیار اروپا قرار خواهد داد تا بار دیگر نقشی معنی‌دار در ارتباط دنیا با ایران بازی کند؟

انتخاب او می‌تواند فرصتی برای بریتانیا باشد تا روابط دیپلماتیک خود با ایران را احیا کند. اروپایی‌ها، به خاطر ساختار و ترکیب سیاسی‌شان، در موقعیت بهتری برای واکنش سریع‌تر هستند. در این بازی نشانه‌ها و نمادها، اروپایی‌ها نقش مهمی می‌توانند ایفا کنند. آنها می‌توانند کارهایی انجام دهند که در داخل کشور موضع روحانی را تقویت کند. بریتانیایی‌ها می‌توانند سفارت خود را بازگشایی کنند و یا اساسا سیگنال‌های مثبت بیشتری برای ایران بفرستند. این به روحانی کمک می‌کند و او می‌تواند عمل متقابل انجام دهد.

 

ثبت نظر

استان همدان

بازداشت دو تن در همدان به اتهام "اخلال در شادی مردم"

۳۰ خرداد ۱۳۹۲
شهرام رفیع زاده
خواندن در ۱ دقیقه