close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

ما زنده کشان مرده پرست

۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴
ماهرخ غلامحسین‌پور
خواندن در ۳ دقیقه
ما زنده کشان مرده پرست
ما زنده کشان مرده پرست

دیروز محمد علی سپانلو «یحیی» شد. چرا که می‌گفت: «نام همهٔ مردگان یحیی است». به فاصلهٔ چند دقیقه پس از انتشار خبر رفتن مرد جذاب «رخساره» صفحات اجتماعی پر شد از عکس‌های او. عکس در حالی که نشسته، عکس در حالی که ایستاده، عکس در حالی که می‌نویسد، عکس در حالی که می‌رقصد. عکس‌های دو نفره با لبخندهای زیبا. عکس‌های چند نفره در ضیافت‌ها و دورهمی‌ها و داستان خوانی‌ها .

 خاطرات بود که کپشن تصویر‌ها می‌شد. یکی می‌گفت با سپانلو به سفر رفته، دیگری از تنهایی «عمو سپان» می‌گفت، کسی دیگر از روزهایی که گذشته و بنا بوده برایش کتابی ببرد و آنقدر تعلل کرده که کار گذشته است از کار و الی آخر.

کمی قبل‌تر از شاعر مهربان شهر، استاد حسین قندی هجرت کرد. باز در طرفه العینی جهان مجازی پر شد از عکس‌ها و تصویر‌ها و خاطره‌ها و یاد‌ها. چند نفری البته بودند که نوشتند آی شاگردان استاد،‌ای کسانی که دارید مشت مشت خاطره می‌ریزید روی صفحات مجازیتان! وقتی حسین قندی از دانشگاه کنار گذاشته شد، آن روز که از عشقش یعنی رسانه به کنج خانه‌اش رانده شد کجا بودید؟ کی آمدید سراغی از او گرفتید وقتی ذره ذره پیر شد و فرسود و فسرد؟ پیرمرد خودخواسته فراموش کرد همهٔ آنچه را که روزگاری عشقش بود. نوشتن را، تحریریه را، دانشکده و کلاس و درس را و سرد و بی‌صدا و در سکوت رفت.

مرور می‌کنم و می‌بینم برای همهٔ آن‌ها که شهرهٔ شهرند ماجرا همین بوده. یا در هجرت و سکوت و دور از وطن مردند، یا از بی‌مهری و ناسپاسی ما گوشه نشین شدند و آنقدر تنها ماندند و کسی یادشان نکرد تا روز رفتنشان رسید و ما به سر زنان و وا حسرتا گویان نشستیم به مرثیه سرایی، یا رفتیم به مراسم خاکسپاری و خوب چه ایرادی دارد برای اثباتش یک سلفی هم بگیریم؟

نه اینکه من ایرادی ببینم در ذکر خاطره‌ای یا درج عکسی، چه بسا خودم هم اگر با سپانلو عکسی داشتم بی‌ میل نبودم به اشتراک بگذارمش اما تردید ندارم اگر راهی برای ارتباطم با سپانلو بود در روزهای زندگانی‌اش هم اگر خدمتی می‌خواست با طیب خاطر انجام می‌دادم.

هدفم از نوشتن این حرف‌ها ذکر «روحیه و کنش جمعی زنده کشی و مرده پرستی»  است. روحیه «فراموشی زندگان» و «پرستش مردگان » در میانمان آنقدر قدمت دارد که نمی‌شود گفت ریشه‌اش به کی و کجا بر می‌گردد. آدم‌ها به ردیف جلوی چشمم قطار شده‌اند. سن و سالم به درک زمان رفتن خیلی‌ها قد نمی‌دهد، اما شنیده‌ام با اخوان ثالث و واروژان چه کردند وبا فرهاد مهراد و با شاملوی بزرگ. با فریدون مشیری و غلامحسین ساعدی. با سیمین بانوی بهبهانی و بهمن فرزانه. با علیرضا خورشید فرو حسین قندی و محمد علی سپانلو و بسیاری دیگر. افسوس می‌خورم. دوست دارم پس از این وقتی کسی می‌رود از جای خالی‌اش غصه‌ام بگیرد اما دلم شاد باشد از خرد جمعیمان در هنگام حضورش که او را پیش از مردنش دریافته باشیم. به ملاقاتش رفته باشیم. به جای اینکه بگذاریم کارد به استخوانش برسد در تنهایی‌هایش و برود برای خودش آرام و تنها و بی‌صدا چشم‌هایش را ببندد و بمیرد.

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

استان کردستان

جای خالی حقوق بیماران در نظام پزشکی/روژین 19 ساله چهره نوزادش را...

۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۴
خواندن در ۶ دقیقه
جای خالی حقوق بیماران در نظام پزشکی/روژین 19 ساله چهره نوزادش را ندید و از دنیا رفت