close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
بلاگ

خوش باوری های بانوی مطبوعات ایران

۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۴
مهرانگیز کار
خواندن در ۷ دقیقه
خوش باوری های بانوی مطبوعات ایران

دوست دارم خودسرانه شهلا شرکت را بانوی مطبوعات ایران نامگذاری کنم. زنی که از سالهای دور، با انقلاب آمد و با انقلاب بزرگ شد. توانست با هشیاری درک کند که ایران جامعه ای یکدست نیست، آن گونه که مغز شوئی اش کرده بودند. فهمید ایران یک قلب دارد و هزار چهره و آن یک قلب را هم هزار جا گرو گذاشته است. جائی در اسلام تندرو، جائی در اسلام میانه رو، جائی در تئوری های مارکس، جائی پای منبر شیک دکتر علی شریعتی و البته و صد البته جائی در غرب.

شهلا شرکت زود با ورود به مطبوعات انقلابی، این تنوع فرهنگی را که تنوع مطبوعاتی لازمه بهنجار شدن آن است شناخت. خواست به جامعه ای که چشم به دست انقلاب دوخته بود، غذائی برساند متناسب با تنوع فرهنگی آن. همیشه چارچوب انقلاب را حفظ کرد. همیشه با وسواس مراقب خطوط قرمز بود. نه تنها برای بقا، که خود پایبندی هائی داشت در آن حد و اندازه که من نویسنده را گاهی به عجز می رساند. وقتی خودش یا پیک اش وارد دفترم می شدند تا یک جوری که عصبانی نشوم، مقاله ام را دستکاری کنند، تلخ و گزنده برخورد می کردم و می گفتم باز منقاش به دست آمدید؟

بانوی مطبوعات ما، شکیبا و پر حوصله بود. از کوره در نمی رفت. با من مدارا می کرد، از لجن پراکنی کیهان و کیهان هوائی و ماهنامه صبح و مانند این ها، زخم می خورد و خشم خود را قورت می داد تا شاید یک شماره دیگر هم در بیاورد. می فهمید سلامت روان آن جامعه در گرو واگوئی دردهای نهفته زنان است. با این وصف آهسته، اما پیوسته پیش می رفت. ماهنامه زنان در آغوش مادری که دستش از مال دنیا خالی بود و سهمیه کاغذش را هم قطع کرده بودند، با گرفتن وام از این و آن تا 16 سالگی دوام آورد و در دوران محمود احمدی نژاد، که کاسه داغ تر از آش شده بود، از برای خودشیرینی نسبت به این نابغه دهر، متملقان ماهنامه را بستند.

شهلا شرکت، بابت آن فرزند برومند 16 ساله، به هر مناسبتی مورد اهانت برادران انقلابی قرار گرفت. همه ما را تبدیل می کردند به چوب و کف پای او می کوبیدند. یکی از گناهان کبیرهش اش این بود که چهار سال من نویسنده اش بودم. هر بار می خواستند به بهانه من راه را بر او ببندند، در حالی که سالها بود همکاری ما قطع شده بود، من را مثال می آوردند در جای فاسد و مفسدی که در آن نشریه ارزشی نفوذ کرده بودم.

70 میلیون جمعیت ایران متناسب با زنان تحصیلکرده و کم سواد، شاید و باید دست کم 10 نشریه زنانه داشت که برای مخاطبین بر پایه شناخت از تنوع فرهنگی اطلاع رسانی و تحلیل می کرد. ماهنامه زنان به علت فحاشی کیهان و دنباله هایش، نه فقط منحصر به فرد بود، بلکه اساسا تب تشنگی زنان را جواب نمی داد. زنان ایرانی اتفاقا در دوران تحولات اجتماعی پس از انقلاب، حرف ها داشتند برای گفتن، که هرگز ماهنامه زنان توانائی طرح آن همه حرف ها را نداشت. کاملا دست به عصا راه می رفت و چون زن دیگری با ویژگی های شهلا شرکت، حاضر نشد حتی در حد و اندازه او خطر کند، "تابلو" شد و مثل سرب داغ رفت توی چشم دشمنان زنانگی در حکومت. سردبیر خون دل ها خورد و خانه نشین شد.

اما بانوی مطبوعات ما خوش باور هم بود و هست. با متانت و بی آن که جائی بگوید بالای چشم آقایان ابروست یا حسین شریعتمداری، در پی نابودی ایران و ایرانی است، نشست و نشست و نظاره کرد تا یکی برود و یکی بیاید. سرانجام انتظار به پایان رسید. یکی آمد. اسمش حسن روحانی است. کاری به کار گذشته اش هم فی الحال نداریم. حرفهای خوب خوب می زند، دریغ از عمل. فحش های آب دار می خورد، حتی از مراجع عظام.

شهلا شرکت به "اعتدال" امید بست. آن را باور کرد. یادش رفت نامه های سربازان گمنام امام زمان را که برای ما پست می شد. گریه هایش را پس از انتشار هر شماره و سایر قضایا را فراموش کرد. نمی شود گفت ورود دوباره اش به زندگی مطبوعاتی با هزار گونه تعهد که از او گرفتند، بد بود. ولی اعتماد به مار زنگی که یک بار آدم را گزیده و زهرش به استخوان رسیده، از خوش باوری و ویژگی های بانوی مطبوعات ماست.

درکشوری که زنان عضو فراکسیون زنان مجلس آن، اصلا نمی دانند نشریه "زنان امروز" ( به نقل از گفت و گوی ایران وایر با این زنان) چیست و اگر تعطیل شده، حتما حق اش بوده، بانوی مطبوعات ما نمی تواند فقط به دکه های فروش مطبوعات تکیه کند و این نیروهای عصر حجر را در تغییر سرنوشت هریک از ما به فراموشی بسپارد.

هرگز و هرگز یکی نخواهد آمد که ما را نجات بدهد. از قرار در آینه هم نمی توانیم ببینیم نام نجات دهنده مان را. آینه ها گویا فقط به کار بزک های غلیظ می آید و ما همچنان باید دندان سر جگر بگذاریم.

بی گمان شهلا شرکت خواهد گفت دیگر جگری باقی نمانده، همه اش زیر تلنباری از اهانت تکه پاره شده. اما بانوی مطبوعات ما را همین بس که حتی یک تن دیگر از آن همه زن درس خوانده و آگاه انقلابی و مورد وثوق آقایان، حاضر نشدند پا جای پایش بگذارند و اندکی احساس ناامنی کنند تا به جامعه تشنه و گرسنه زنان آب و نانی برسانند.

درد ما فقط از حکومت نیست. از خودمان هم هست . آن قدر یک تن را در یک عرصه از تولید کالای خوب تنها می گذاریم که حریف زورش به آن یک تن می رسد و مجبور نیست با یک موج مطبوعاتی که زنان برای زنان به صورت اندکی متفاوت در دسترس قرار می دهند، مصاف کند.

مدت 16 سال که شهلا شرکت خاموش نشست، و نویسندگان عمده اش قلع و قمع و آواره شدند، یا در زندان ها اوراق ماهنامه زنان را پیش روشان گذاشتند تا جواب بدهند، یکی از آن زنان انقلابی در صحنه که خبر داریم چه اندازه متحول شده اند، قدم پیش نگذاشت تا با استفاده از رابطه های سطح بالا، زمین را بی حجت نگذارد.

بانوی مطبوعات ما باری دیگر به سوگواری نوزاد سقط شده اش نشسته. این بار جا دارد زنان حاضر در فضای مجازی و واقعی، به جای غمخواری و تسلیت یا حتی بد و بیراه گفتن به عوامل این سوگ، زنان تحصیلکرده ای که نام بنده و امثال بنده را در کارنامه خود ندارند، تشویق کنند تا قد علم کرده و بازار مطبوعات زنان را با هدف نوشتن برای جامعه متکثر رونق بدهند. پای لرزش هم بنشینند.

بانوی مطبوعات ما تا زمانی که واقعیت عقل و تعادل در آن کشور به درستی چراغ راهنما نشود، خوب تر آن که باور کند کاری کرده است کارستان. به تنهائی در یک میدان تاخته است، در محاصره جنگجویان . توانسته یک دوره 16 ساله بی نظیر در تاریخ مطبوعات زنانه ایران، از خود بر جا بگذارد. ایکاش همتی بود در دیگرانی که هنوز روزگار او را تجربه نکرده اند، تا تجربه را تکرار کنند و از این دوره "زنان امروز" و دوره فربه "ماهنامه زنان" که سازنده نسل های جوان فعال حقوق زن در کشور بوده است، سرمشق بگیرند.

بانوی مطبوعات ما اگر هم دیگر راه به مطبوعات باز نکند، زنده جاویدی است در تاریخ معاصر که سطر سطر مجله اش با هر نام و منش که منتشر شده، خبر از سرسختی و مقاومتی می دهد که زنان ایرانی محتاج نظائرش بوده و هستند.

دمش گرم و لبش پرخنده. آیندگان در انتظار خاطرات این پدیده زنانه هستند تا بدانند با کدام دشواری ها دست و پنجه نرم کرده تا باری 16 سال و باری 12 شماره به زنان تشنه این خاک زن ستیز برساند.

این یادداشت با علم به این واقعیت رقم زده شد، که بشود غذای کرکسان مطبوعات ویژه تا با آن چندی علیه "زنان امرور" دهان لقی کنند.

تا مردان و زنان دیروز در حکومت هستند، زنان امروز را گروگان می گیرند. عمرشان با ادامه این مشی فرهنگی کوتاه است. با پیروزی در مذاکرات اتمی و بدون پیروزی در مذاکرات اتمی، نیمه ای از جمعیت از آنها فرمان نمی برد. حتی دختران و خواهران و همسران شان. خود دانند.

با امریکا کنار خواهند آمد، با زنان ایرانی کنار نمی آیند.  هویت مردانه این حکومت قاتل جانش است. و ما به بانوی مطبوعات ایران افتخار می کنیم.     

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

سیاست

برخورد با جولان خیابانی ثروتمندان؛ موافقت 63 درصدی مخاطبان ایران وایر با...

۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۴
ایران وایر
خواندن در ۳ دقیقه
برخورد با جولان خیابانی ثروتمندان؛ موافقت 63 درصدی مخاطبان ایران وایر با دیدگاه خامنه ای