close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
سیاست

توافق هسته ای و نتایج آن

۲۰ فروردین ۱۳۹۴
ایران وایر
خواندن در ۱۲ دقیقه
به ترتیب از چپ به راست: جورج شولتز، باراک اوباما و هنری کسینجر
به ترتیب از چپ به راست: جورج شولتز، باراک اوباما و هنری کسینجر

هنری کیسینجر و جورج شولتز

چارچوب توافق بر سر برنامه هسته‌ای ایران می‌‌تواند در امریکا در سطحی ملی به مناقشه ها و منازعه های مهمی دامن بزند. مدافعان از محدودیت‌هایی‌ که این توافق بر برنامه هسته‌ای ایران تحمیل می‌‌کند، ابراز شادمانی می‌‌کنند. مخالفان راستی‌ آزمایی این محدودیت‌ها را زیر سؤال می‌‌برند و تأثیر درازمدت آن‌ را بر ثبات منطقه و جهان مورد تردید قرار می‌‌دهند.

اهمیت تاریخی توافق انجام شده و امکان تداوم آن بستگی به این دارد که آیا این ایده ها و تصورات که هر یک در جای خود معتبر هستند، می‌‌توانند با هم آشتی کنند. بحث و جدال بر سر جزییات فنی تا کنون باعث شده که تحقیق و تعمقِ لازم در مورد نتایج عمیق ترِ توافق به حاشیه رانده شود.

در این ۲۰ سالِ اخیر، سه‌ رییس جمهور مختلف از هر دو حزب اصلی‌ امریکا ادعا کرده اند که ایرانِ مجهز به سلاح هسته‌ای بر خلاف منافع امریکا و جهان است و نیز این که حاضرند برای جلوگیری از دسترسی‌ ایران به سلاح هسته‌ای، به زور متوسل شوند.

با تمام این اوصاف، مذاکراتی که ۱۲ سال پیش آغاز شد تا از راه کوشش‌های بین المللی، توانایی ایران را برای گسترش زرادخانه هسته‌ای تضعیف کند، اکنون به پایان خود نزدیک می‌‌شود. توافق احتمالی‌، توانایی‌ ایران را به رسمیت می‌‌شناسد اگرچه  برای ۱۰ سال نخست از شدت آن خواهد کاست.

دیپلماسی هوشمندانه و سرپیچی آشکار از قطع نامه‌های سازمان ملل سبب شد که ایران مسیر مذاکرات را به سود خود پیش براند. در آغاز مذاکرات، تعداد سانتریفیوژ‌های ایران حدود ۱۰۰ عدد بود ولی‌ در این لحظه تقریباً ۲۰ هزار عدد است.
امروز، تهدید جنگ بر غرب بیش از ایران فشار و محدودیت وارد می‌‌کند. ایران صرفِ تمایل خود را برای مذاکره نوعی امتیاز محسوب می‌‌کند، حال آن که غرب خود را موظف کرده تا هر بن بستی را با یک پیشنهاد و راه‌کار جدید بشکند.
براساس توافق انجام شده، ایران برای ۱۰ سال هرگز بیش تر از یک سال با تولید سلاح هسته ای فاصله نخواهد داشت و پس از یک دهه می تواند این فاصله را به میزان قابل توجهی کم تر کند.

 بازرسی و سیاست های اجرایی

رییس جمهور باراک اوباما به خاطر تعهدی که از خود برای کاستن خطرات هسته‌ای ایران نشان داد، شایسته تقدیر احترام است؛ همین طور وزیر امور خارجه، «جان کری» بابت استمرار، صبر و ابتکارهای خود که از طریق آن توانست محدودیت‌های مهمی بر برنامه هسته‌ای ایران تحمیل کند.

پیشرفت‌هایی‌ در کاستن از حجم ذخیره غنی شده ایران و محدود کردن بخش‌هایی‌ از فرآیند غنی سازی حاصل شده است؛ با این حال، اهمیت نهایی‌ چارچوب توافقی که در لوزان اعلام شد، بستگی به راستی‌ آزمایی و ضمانت اجرایی آن دارد.

مذاکره بر سر توافق نهایی‌ بسیار دشوار و پرچالش خواهد بود. قبل از هر چیز، فراموش نکنیم که هنوز هیچ متن رسمی منتشر نشده است. چیزی که با عنوان «چارچوب» اعلام شده، قرائت یک سویه امریکایی ها است. مذاکره کننده ارشد ایرانی‌ بعضی‌ از بند‌های این متن را «تحریف شده برای افکار عمومی» خوانده است. هم‌چنین بیانیه مشترک ایران و اتحادیه اروپا از خیلی جنبه ها با آن چه دیرتر اعلام شد، تفاوت دارد؛ به ویژه در مورد برداشتنِ تحریم‌ها و پژوهش وتوسعه مجاز.

در روند مذاکرات، این ایده نسبتاً دیر به میا‌‌ن آمد که ایران اجازه دارد از فن آوری‌ در راستای یک برنامه  صلح آمیز هسته‌ای برخوردار شود. این رهیافت جدید در روند مذاکرات، راستی‌ آزمایی را دشوار می‌‌کند و البته به دلیل ابهام در ضوابط و معیار‌های راستی‌ آزمایی، مذاکرات خصلت سیاسی بیش تری هم به خود می‌‌گیرد. 

در این رهیافت جدید، ایران از تجهیزات، تسلیحات و تولیدات موشکی خود به طور دایم دست نمی‌‌کشد بلکه تنها آن‌ها را تحت محدودیت‌ها و تدابیر امنیتی موقت جای می‌‌دهد. این در بسیاری از موارد به آن جا منجر شده که تجهیزات مشکوک خود را پشت درِ فلان پایگاه یا انبار پنهان کند تا از چشم بازرسان دور بماند. آیا «آژانس بین المللی انرژی هسته ای» حاضر به انجام وظیفه و تخصیص مأموریت هست؟

تشخیص تخطی و سرپیچی از قوانین وضع شده در کشور بزرگی‌ چون ایران با تسهیلات گوناگون و تجارب کافی‌ در پنهان کاری در امور هسته‌ای، کار بسیار دشواری است. طراحی‌ مدل‌هایی‌ نظری برای بازرسی و راستی‌ آزمایی یک چیز است، فشار آوردن برای اعمال تابعیت از قوانین چیز دیگر؛ آن هم هفته به هفته و با وجود بحران‌های مختلف بین المللی و مشکلات داخلی‌.

هر گزارشی در مورد تخطی ایران از مفاد توافق نامه، به احتمال زیاد به بحث و جدال‌های دیگری دامن خواهد زد و حتی ممکن است برای بررسی بیش تر، تهران را به دور جدیدی از مذاکرات دعوت کنند. کار ایران با رآکتور آب سنگین در دوران توافق موقت ژنو تجربه دلگرم کننده‌ای نبود زیرا فعالیت‌های مشکوکی تشخیص داده شد ولی‌ به دلیل فضای مثبت حاکم بر مذاکرات، چندان مورد توجه قرار نگرفت.

وقتی‌ مخالفت‌های ناگزیر در مورد دامنه بازرسی‌ها و نیز بازرسی‌های بدون اجازه بالا بگیرد، بر اساس کدام ضوابط می‌‌خواهیم از ادعاهای خود دفاع کنیم؟ اگر شواهد و مدارک کامل نبودند، وظیفه اثبات به دوش کدام طرف است؟ برای حل و فصل سریع اختلاف ها باید چه فرایندی را طی‌ کرد؟

مکانیسم اصلی‌ این توافق برای اعمال فشار به ایران، یعنی‌ تهدید به اجرای دوباره تحریم ها، از نبود تقارنی عظیم‌ خبر می‌‌دهد؛ به این معنا که ایران را در ازای تحمل محدودیت‌های‌ موقتی بر رفتار خود، برای همیشه از فشار تحریم‌ها خلاص می‌‌کند. ولی‌ بعید است که اعمال دوباره تحریم ها فرآیند چندان روشن و سرراستی داشته باشد.

ایران در موقعیتی است که بتواند توافق را با تصمیم‌های اجرایی خود زیر پا بگذارد. اعمال دوباره تحریم‌ها به همکاری‌های بین‌المللی نیاز دارد. افکار عمومی‌ و نیاز‌های تجاری در کشور‌هایی‌ که ‍‍‍با اکراه به تحریم‌های ایران رأی داده بودند، مانع «بازگشت» اتوماتیک و سریع تحریم‌ها خواهند شد. اگر در مذاکرات آتی، کلمه «بازگشت» به روشنی و بدون هیچ ابهامی تعریف نشود، تلاش برای اعمال دوباره تحریم‌ها پیش از هر چیز امریکا را منزوی خواهد کرد، نه ایران را.

انقضای تدریجی چارچوب توافق در یک دهه آینده، به ایران این امکان را می‌‌دهد که پس از این تاریخ، به یک قدرت مهم هسته ای، صنعتی و نظامی بدل شود؛ هم در دامنه و پیچیدگی‌ برنامه هسته‌ای و هم در توانایی‌ بالقوه برای به کارگیریِ تسلیحات خود.

هنوز به طور رسمی و عمومی‌ اعلام نشده- شاید حتی توافقی هم نشده- که چه محدودیت‌هایی‌ بر برنامه تحقیق و توسعه ایران اعمال خواهد شد. بنابراین، ایران در موقعیتی خواهد بود که در دوران توافق جامع بتواند فن آوری پیشرفته هسته‌ای خود را تقویت کند و نیز پس از انقضا یا لغو توافق، به سرعت سانتریفیوژ‌های پیشرفته تری به کار گیرد که دست کم، پنج برابر ظرفیت فعلی‌ باشند.

مذاکرات آتی باید به دقت چند موضوع کلیدی را بررسی کند؛ از جمله مکانیسم کاهش ذخیره اورانیوم غنی‌شده ایران از ۱۰هزار به ۳۰۰ کیلوگرم، سطح غنی‌سازی اورانیوم پس از ۱۰ سال و نیز پاسخ به نگرانی های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درباره تلاش های سابق ایران برای دست‌یابی به تسلیحات.

توانایی‌ حل و فصل این  موضوعات و دیگر مسایل مشابه بر تصمیم دولت امریکا مبنی بر این که از مذاکرات کنار بکشد و یا در آن بماند، تأثیر تعیین کننده دارد؛ افزون براین که اگر بنا است از مذاکرات کنار بکشد، تعیین می کند که زمان آن چه وقت و در چه مرحله‌ای است.

چارچوب توافق و بازدارنگی دراز مدت

حتی اگر این مسایل حل شوند، مشکلات جدیدی بروز خواهد کرد زیرا روند مذاکرات، مشکلات جدیدی از دل خود ایجاد کرده است. توافق نامه ژنو، غنی سازی ایران را به رسمیت شناخت و توافق نامه جدید، غنی سازی را بخشی جدایی‌ ناپذیر از کشاورزی ایران محسوب می‌‌کند. برای امریکا، یک دهه اعمال محدودیت بر توانایی‌‌های هسته‌ای ایران احتمالاً تنفس مفیدی است. ولی‌ برای همسایگان ایران، پیش درآمد خطرناکی است که حتی به حقایق خطرناک تری هم منجر می‌‌شود.
احتمالاً برخی از بازیگران اصلی در خاورمیانه، تلاش های امریکا را امتیازدادن به توانایی هسته‌ای کشوری تعبیر می کنند که آن را مهم ترین تهدید علیه خود می دانند. به این ترتیب، بخشی از این کشورها حداقل بر داشتنِ تواناییِ مشابهی پافشاری خواهند کرد. عربستان سعودی نیز این گونه القا کرده است که به این کشورها خواهد پیوست. احتمالاً کشورهای دیگری نیز دنباله روی عربستان خواهند بود. به این ترتیب، نتایج مذاکرات بازگشت ناپذیر است.

اگر خاورمیانه آکنده از سلاح‌های هسته‌ای و میزبان دولت‌هایی‌ شود که به این سلاح‌ها مسلح هستند- دولت‌هایی‌ که با یک‎دیگر در نبردی مهلک به سر می‌‌برند - در این صورت، امنیت و ثبات بین المللی را بر مبنای چه برداشتی از مفهوم بازدارندگی هسته‌ای یا  ثبات استراتژیک می‌‌توان بنا کرد؟

نظریه های سنتی‌ در مورد مفهوم بازدارندگی، مجموعه‌ای از معادله های دو جانبه را مفروض می‌‌گرفتند. آیا در آینده ما شاهد مجموعه ای به هم پیوسته از رقابت‌ها و خصومت‌ها خواهیم بود که در آن هر برنامه هسته‌ای جدیدی قصد دارد در مقابله با برنامه‌های هسته‌ای دیگر، در منطقه موازنه برقرار کند؟

بعضی‌ پیشنهاد داده اند که امریکا می‌‌تواند همسایگان ایران را با گرفتن چتر هسته‌ای خود بالای سر آن‌ها، از توسعه ظرفیت‌های بازدارنده منصرف کند. ولی‌ چه گونه می‌‌توان این تعهدات را تعریف کرد؟ چه عواملی بر اجرایی شدن آن‌ها حاکم هستند؟ آیا این تعهدات فقط شامل استفاده از سلاح‌های هسته‌ای می‌‌شود یا هر گونه حمله نظامی را در بر می‌‌گیرد؟ آیا مخالفت ما با سلطه ایران است یا با روش دست‌یابی ایران به این سلطه؟

اگر سلاح‌های هسته‌ای تنها به عنوان تهدید‌هایی‌ روان شناختی‌ به کار گرفته شوند، در این صورت معادله ها چه فرقی‌ می‌‌کنند؟ و آخر این که چه گونه این تعهدات را می‌‌توان با افکار عمومی‌ و الزامات مربوطه به قانون اساسی‌ در امریکا آشتی داد؟

نظم منطقه

به نظربرخی ها‌، بالاترین ارزشی که در توافق نهفته، این است که چشم اندازی برای پایان بخشیدن و یا دست کم تعدیلِ 35 سال خصومت نظامی ایران با غرب و نهاد‌های بین المللی پیش رو می‌‌گذارد. بنابراین، فرصتی به دست می‌‌دهد تا ایران را در جهت استقرار ثبات در خاورمیانه به سوی خود جلب کرد.
ما (دو نویسنده مقاله) که هم در زمان اتحاد استراتژیک ایران و امریکا در حکومت کار کرده ایم و هم مزایای آن را برای هر دو کشور و نیز برای خاورمیانه به چشم دیده ایم، از چنین دست‌آوردی به شدت استقبال می‌‌کنیم.

ایران دولت-ملت بزرگ و مهمی است با فرهنگی‌ تاریخی، یک هویت ملی‌ مستحکم و جمعیتی نسبتاً جوان و تحصیل کرده. این است که ظهور دوباره ایران به عنوان یک شریک، اتفاق مهم و قابل ملاحظه‌ای خواهد بود. ولی شراکت برای چه؟ همکاری و شراکت فقط از سر دوستی‌ و محبت اتفاق نمی‌‌افتد بلکه احتیاج به تعاریفی دقیق و متناسب از مفهوم ثبات دارد. در این لحظه، هیچ مدرک و نشانه‌ای وجود ندارد که ایران و امریکا به این تعاریف نزدیک شده باشند. ایران حتی زمانی‌ که با دشمن مشترکی مثل «داعش» (حکومت اسلامی) می‌‌جنگید، اهداف مشترک خود را با امریکا انکار می کرد. نمایندگان ایران، از جمله رهبر آن هم چنان به یک مفهوم انقلابی غرب ستیزانه از نظم بین المللی تاکید می‌‌کنند و در داخل ایران، بعضی‌ از مقامات ارشد، مذاکرات هسته‌ای را شکلی‌ از «جهاد» می‌‌دانند.

آخرین مراحل مذاکرات هسته‌ای، هم‌زمان شد با تلاش های مصرانه ایران برای گسترش و استحکام قدرت خود در دولت‌های همسایه. در این لحظه، نیروهای‌ ایرانی و یا گروه های تحت کنترل ایران امروزه قدرت های نظامی یا سیاسی قالب در چندین کشور عرب را تشکیل می دهند که فراتر از اقتدار قدرت‌های ملی‌ عمل می‌‌کنند.

یمن نیز به تازگی با تبدیل شدن به صحنه نبرد، به این بفرست پیوسته است. تهران در کنار تمام راه‌های آبی استراتژیک خاورمیانه حضور داشته و حلقه را بر حریف اصلی‌ خود و متحد امریکا، یعنی‌ عربستان سعودی تنگ می‌‌کند. هر توافقی که ایران را از دام تحریم‌ها آزاد کند، به این خطر دامن خواهد زد که تلاش‌های هژمونیک ایران قدرت و شدت گیرد، مگر این که در توافق، بازدارندگی سیاسی به بازدارندگی هسته‌ای گره بخورد.

برخی‌ بر این نظرند که این ملاحظات و نگرانی‌ها در مرحله دوم اهمیت قرار دارند زیرا توافق هسته‌ای را ایستگاهی در مسیر تغییر و تحول تدریجی ایران می دانند. ولی‌ چه چیزی این اطمینان را به ما می‌‌دهد که پیش‌بینی‌ ما در مورد روند تغییرات داخلی‌ ایران، دقیق تر و هوشمندانه تر از پیش‌بینی‌ ما در مورد تغییرات داخلی ویتنام، افغانستان، عراق، سوریه، مصر و لیبی‌ خواهد بود؟

مادامی که پیوندی میا‌‌ن بازدارنده های هسته‌ای و سیاسی وجود نداشته باشد، متحدان سنتی‌ امریکا به این حرف می‌‌رسند که امریکا همکاری و مشارکت موقت هسته‌ای را با عدم مخالفت با هژمونی ایران تاخت زده است. به همین دلیل، متحدان سنتی‌ امریکا بیش از پیش در صدد خواهند بود تا موازنه‌های هسته‌ای خود را برقرار کنند و اگر لازم باشد، از قدرت‌های دیگر نیز بخواهند تا تمامیت و یکپارچگی خود را از این راه تداوم بخشند.

آیا امریکا هم‌چنان امیدوار است تا گرایش‌ها و استعداد‌های منطقه به آشوب‌های فرقه ای، براندازی حکومت ها و نبود توازن قدرت را به سوی تهران حمله ور کند یا این که این‌ها را بخشی ترمیم ناپذیر از توازن قدرت در منطقه می‌‌داند و وجودشان را قبول می‌‌کند؟

برخی‌ از مدافعان توافق معتقدند که توافق احتمالی‌ می‌‌تواند راهی‌ باشد تا امریکا را از بحران‌ها و اختلاف های خاورمیانه منفک کند که این خود در نهایت منجر به عقب نشینی نظامی امریکا از منطقه می‌‌شود؛ یعنی‌ همان چیزی که دولت کنونی‌ مقدمات آن را فراهم کرده بود.
همان طور که حکومت‌های سنی خود را برای مقابله با یک امپراطوری جدید شیعه آماده می‌‌کنند، عکس آن هم می‌‌تواند صادق باشد. منظور این است که خاورمیانه خودش اسباب ثبات خود را فراهم نمی‌‌کند. در عین حال، از دل رقابت ایران و سنی ها نیز هیچ موازنه قدرتی‌ به طور طبیعی زاییده نمی شود. حتی اگر هدف ما نیز همین بوده باشد، نظریه سنتی‌ِ موازنه قدرت بر آن است که باید به طرف ضعیف تر نیرو و قدرت داد، نه به طرفی‌ که خود قدرتی‌ در حال ظهور و یا گسترش است.

جدا از مسأله ثبات، جلوگیری از گسترش جنگ اتمی‌ و پیامدهای فاجعه بار آن در جهت اهداف استراتژیک امریکا است. نباید اجازه داد سلاح‌های هسته‌ای به سلاح‌های معمول بدل شوند. میل منطقه به سلاح‌های کشتار جمعی‌ شاید امریکا را به افزایش حضور خود وا دارد.

اگر دنیا می‌‌خواهد از آشوب‌ها و بحران‌هایی‌ بیش ترجان سالم به در ببرد، امریکا باید آموزه‌ای استراتژیک را برای منطقه توسعه بخشد. ثبات به نقش فعال امریکا نیاز دارد. پیش شرط آن که ایران عضوی ارزشمند از جامعه بین المللی محسوب شود این است که توانایی خود را برای ایجاد بی‌ ثباتی در خاورمیانه و به چالش کشاندن نظم فراگیر بین المللی محدود و مقید کند.

تا وقتی‌ تصور و برداشت امریکا از مفهوم سیاسی استراتژیک خود شفاف نشود، توافق هسته‌ای، چالش‌های دنیا در منطقه را افزایش خواهد داد و نه فیصله. چارچوب توافق بیش از آن که راه جدایی آمریکا را از خاورمیانه هموار کند، به احتمال زیاد افزایش حضور آن را در منطقه ایجاب خواهد کرد؛ با موازینی جدید و پیچیده.
تاریخ کارها و وظایف ما را برای ما انجام نخواهد داد، تنها به کمک کسانی‌ می‌‌آید که می‌‌خواهند به خود کمک کنند. 

منبع: وب سایت وال استریت جورنال

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

ویدیو روز

تنفس Breathe

۲۰ فروردین ۱۳۹۴
خواندن در ۵ دقیقه
تنفس  Breathe