این یادداشت نگاهی میاندازد به چند افسانه رایج درباره فمنیستها که لازم است افشا شوند. ما بر این باوریم که پرداختن به این افسانهها باعث تقویت اعتماد متقابل میشود و امیدواریم که این کار منجر به ترویج همبستگی و ائتلاف بیشتر علیه کسانی شود که در تلاشند اقلیتهای مختلف را در تقابل با یکدیگر قرار دهند.
انگزنی علیه فمینیسم و کسانی که خود را فمینیست معرفی میکنند یکی از سازوکارهای نظام اجتماعی مردسالار (مرد سالاری است که میکوشد مفاهیم تهدیدآمیز برای موقعیت ممتاز در جامعه را کنترل و تعریف کند. بها دادن به معنی منفی عبارت فمنیست تاثیرات مخربی دارد؛ امکان برداشتهای نادرست از جنبش را افزایش میدهد به جای متحد ساختن مردم برای دست یابی به یک هدف مشترک در میان آنها تفرقه میافکند و فضایی را به وجود میآورد که افراد در آن با احتیاط خود را فمینیست بخوانند. فمینیسم در مفهوم اساسی خود به باور و عقیدهای گفته میشود که بر مبنای آن باید با مردان و زنان به شکلی یکسان رفتار شود.
افسانه اول
فمینیستها سعی میکنند مرد باشند یا کمی متفاوت زنان در تلاشند جای مردان را بگیرند.
تمایل به شرکت در قلمرو زندگی عمومی که برای مدت طولانی از زنان دریغ شده است، به معنی دست و پا زدن برای مرد بودن نیست. فمینیستها خواهان برچیده شدن تبعیض و انقیاد ساختاری هستند که هزاران سال است باعث بیسواد و در خانه ماندن آنان شده است. فمینیستها خواستار این هستند که زنان در مقام زن در شرایط یکسان با مردان به طور کامل در امور جامعه مشارکت کنند.
افسانه دوم
سبک لباس پوشیدن زنان بیانگر شایستگیها و یا زنانگی آنها است.
تصور این که زنان با پوشیدن کت و شلوار یا لباسهای دیگری که مردانه پنداشته میشوند شایستهتر یا قابل احترامتر خواهند بود مضحک است به همان اندازه مضحک است که فکر کنیم زنی که رژ لب میزند و کفش پاشنهبلند میپوشد، کمتر شایسته و قابل احترام است، دست آخر انتخاب یک زن توسط خودش و برای خودش است چیزی که دوست دارد بپوشد و تصویری که میخواهد به نمایش بگذارد، تنها انتخاب او است و باید به آن احترام گذاشت همچنین هیچ راه واحدی برای زنانه بودن یا تعریفی از معنای «زنانه» وجود ندارد.
افسانه سوم
فمینیستها از مردان متنفر یا مردبیزار هستند.
مردانی که تلاش میکنند اصول مردسالاری را اعمال کنند و آنهایی که دوست دارند زنان را از هرگونه عاملیت تهی ساخته و آن ها را به سوژههای مطیع تنزل، دهند مخالفان بسیاری دارند زنان و مردان فمینیست از رفتارهای سکسیستی و زنستیزانه متنفرند نه از مردان.
افسانه :چهارم
زنان و فمینیستها عصبی هیستریک هستند.
اغلب زمانی که یک زن، آرا و افکارش را بی پرده بیان میکند به او گفته میشود: «آرام باش!».
این خطاب بسیار تحقیرآمیز است و در واقع راه دیگری است برای گفتن «خفه شو!».
نگاهی به ریشهشناسی واژه «هیستریک» میتواند روشنگر باشد. «هیستری» از واژه لاتین Hystericus به معنای «رَحِم زهدان» گرفته شده است. هیستری به نوعی از اختلال گفته میشود که زنان را عصبی میکند و به دیوانگی میکشاند. میگفتند زنان خود مقصر این «وضعیت» نیستند و گناه آن را گردن آناتومی بدن زنانه می انداختند معتقد بودند آنچه زنان را به دیوانگی میکشاند اندامهای تناسلی آنها است نه درماندگی از زندگی به عنوان افراد اغلب نامرئی و متعلق به جنس دوم.
افسانه پنجم
زنان به این دلیل به فمینیسم روی میآورند که زشت هستند، نمیتوانند شریک زندگی خود را پیدا کنند دوست داشته نشدهاند، لزبین هستند و غیره.
مهاجمان زمانی که در برابر واقعیتها خلع سلاح میشوند و دیگر جایی برای استفاده از کلیشههای رایجشان باقی نمیماند برای حمله به، فمینیسم به عنوان آخرین فشنگ این استدلال را دستاویز قرار میدهند. این افسانه میگوید که مشکل، تو، توی فمنیست هستی نه نظام سرکوبگر مردسالاری که نسبت به آن اعتراض داری!
روی آوردن به حملات شخصی علیه ظاهر یک فرد گرایش جنسی یا وضعیت تاهل او، کوتهفکرانه تحقیرآمیز و بیربط است. این رفتار آشکارا از همان ترسی پرده بر میدارد که این افسانه را تثبیت و ماندگار کرده است.
افسانه ششم
دیگر نیازی به فمینیسم نیست زیرا برابری محقق شده است.
در حال حاضر، فمینیستها در اروپا و در سراسر جهان با واکنشهای شدیدی در برابر حقوق زنان مواجه هستند. در جهان معاصر معیارهای محافظهکارانه سنتی و ارزشهای بنیادگرایانه دینی در حال احیا هستند که تمایل شدیدی به پس راندن حقوق زنان دارند.
با وجود تمام پیشرفتهایی که جامعه بشری تاکنون به خود دیده است، نابرابری و زن ستیزی همچنان زنان را آزار میدهند. با این که اتحادیه اروپا در نهایت تجاوز زناشویی را جرم انگاری کرد، این واقعیت همچنان به قوت خود باقی است که در اروپا از هر سه زن بالای ۱۵ سال یک نفر یکی از اشکال تعرض فیزیکی و یا جنسی را تجربه کرده است.
دست آخر اگرچه زنان معدودی در اروپا در مقام و جایگاههای عالیرتبه ،سیاسی مانند ریاست جمهوری و نخست وزیری دیده میشوند اما واقعیت از این قرار است که سهم زنان در پارلمانهای ملی کشورهای اروپایی به صورت میانگین از ۳۰ درصد هم کمتر است.
در واقع طی دهه اخیر برابری جنسیتی در اروپا به کلی از حرکت و پیشرفت ایستاده است، به طوری که آمارهای رسمی موسسه اروپایی برابری جنسیتی نشان میدهد که زنان تنها ۵۳ درصد از راه دراز دستیابی به برابری کامل با مردان را پیمودهاند. این رکود از چه ناشی میشود؟
افسانه هفتم
تنها یک نوع فمینیسم وجود دارد؛ فمینیسم یکپارچه است.
درک در هم تنیدگی ،ستم تشخیص این که زمینههای گوناگون تبعیض و سرکوب به واقعیتهای متفاوتی نیز شکل میدهند همچنین دریافت این نکته که برای آزادی تمام و کمال زنان باید همه آنها در نظر گرفته شوند برآمده از تلاشهای جنبشهای فمینیستی در دهههای گذشته است.
جنبشهای رهاییبخش اقلیتها که با نژاد و طبقه سروکار دارند بحثهایی را درباره محدودیتهای فمینیسم جریان اصلی گشودند و آشکار کردند که فمینیسم جریان اصلی گاهی واقعیتهای مربوط به رویارویی زنان اقلیت با نژادپرستی را نادیده گرفته است.
از این رو فمینیستها مبارزات حقوق مدنی و ضد نژادپرستی را تشویق کردند تا تبعیضهای چندلایهای را که زنان متعلق به اقلیتها با آن روبهرو هستند آشکار کنند. این حتی درباره تبعیضهایی نیز صادق است که از سوی جنبش اقلیت خودشان به آنها تحمیل میشود.
باید گفت وگوهای میان سازمانهای فمینیستی جریان اصلی و سازمانهای فمینیستی تحت رهبری اقلیتها تقویت شوند تا همه تجارب زن بودن را شامل شوند و راهی باز کنند برای رهایی تک تک زنان.
از بخش پاسخگویی دیدن کنید
در این بخش ایران وایر میتوانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راهاندازی کنید
ثبت نظر