close button
آیا می‌خواهید به نسخه سبک ایران‌وایر بروید؟
به نظر می‌رسد برای بارگذاری محتوای این صفحه مشکل دارید. برای رفع آن به نسخه سبک ایران‌وایر بروید.
جامعه مدنی

چند ساعت همراه بسیجی ها، جلوی سفارت انگلیس

۱ شهریور ۱۳۹۴
ایران وایر
خواندن در ۸ دقیقه
چند ساعت همراه بسیجی ها، جلوی سفارت انگلیس
چند ساعت همراه بسیجی ها، جلوی سفارت انگلیس
چند ساعت همراه بسیجی ها، جلوی سفارت انگلیس
چند ساعت همراه بسیجی ها، جلوی سفارت انگلیس
چند ساعت همراه بسیجی ها، جلوی سفارت انگلیس
چند ساعت همراه بسیجی ها، جلوی سفارت انگلیس
چند ساعت همراه بسیجی ها، جلوی سفارت انگلیس
چند ساعت همراه بسیجی ها، جلوی سفارت انگلیس
چند ساعت همراه بسیجی ها، جلوی سفارت انگلیس

سینا، شهروندخبرنگار

 

مجسمه «ابوالقاسم فردوسی»، شاعر نامی ایران در میدان فردوسی تهران شاید از زمان ناآرامی های خیابانی سال 88 تا روز افتتاح سفارت مجدد بریتانیا در تهران، این تعداد ماشین نیروی انتظامی و کامیون های گارد ویژه، الگانس و آمبولانس به خود ندیده است.

اگر کسی بی خبر از فراخوان تجمع نیروهای بسیجی و حزب اللهی در مقابل سفارت بریتانیا در ساعت چهار عصر وارد میدان فردوسی می شد، حتما احساس می کرد پایتخت در یک وضعیت کاملا اضطراری قرار گرفته است.

خیابان فردوسی که قدمتی تاریخی دارد و بزرگ ترین بازار ارز تهران به شمار می رود، به سمت پایین که یک طرفه است و در امتداد آن، در هر دو سوی خیابان تقریبا تا ورودی سفارت بریتانیا، مقابل کوچه «صبح افراز» به صورت گسترده پلیس ها با تمام قوا مجهز شده اند. تجمع گارد ویژه و پلیس مقابل کوچه های اصلی فردوسی مانند «صادق» یا «تقوی» ملموس تر است.

روبه روی درب سفارت، آن سوی خیابان فردوسی، تجمع قلیلی دیده می شود؛ حدود 20 مرد و 20 زن به همراه یک روحانی ایستاده اند و با ماموران پلیس جر و بحث می کنند: «آقا! آمده اند کشورمان را بگیرند، خاک ما را بگیرند، شما به جای این که کنار ما واستی، جلوی ما را می گیری؟»

این ها را زنی به یک سرگرد نیروی انتظامی می گوید حدود 30 ساله با چادری عربی و عینک آفتابی که تمام صورت و موهای او را پوشانده است. او صدایی لرزان و در عین حال رسا و متهور دارد: «انگلیس کثیف آمده است خاک ما را بگیرد. خاک تو سر اون روحانی خائن کنند که خودش هم انگلیسی است. خودش نوکر این روباه پیراست.»

پلیس رفتار نسبتا خشونت باری با بسیجی ها دارد و در حالی که آن ها می کوشند رابطه ای دوستانه با نیروی انتظامی برقرار کنند اما پاسخ پلیس تند و زننده است: «حرف نزن. این جا وانستا و گرنه سوار ون‌ات می کنم.»

چند نفر از ره‌گذارانی که به تماشای معرکه ایستاده اند، از مشاجره پلیس با بسیجی ها عکس و فیلم می گیرند که بلافاصله با واکنش تند ماموران مواجه می شوند و موبایل هایشان مورد وارسی قرار می گیرد.

تا این جای کار اما نه خشونتی در کار است و نه شعار تندی از سوی بسیجی ها. هم‎چنان بحث و مشاجره بین بسیجی ها و کسبه محل در سوی خیابان فردوسی، مقابل سفارت ادامه دارد.

پلیس به طور مداوم از همه می خواهد متفرق شوند اما بحث ها ادامه پیدا می کنند: «شما چه طور جلوی سفارت روسیه نیستید؟ اون رفیق تان است؟ انگلیس شده بد حالا؟ روسیه 300 ساله داره غارت می کنه، اون جا ایران واستون مهم نیست؟»

پسری حدود 35 ساله که از نیروهای بسیجی است، به وی پاسخ می دهد: «الان دشمن، این ها هستند؛ امریکا. روسیه بدبخت دیگه نمی تونه نفس بکشه. شما زیاد صدای امریکا گوش کردی، در جریان واقعیت ماجرا نیستی.»

دختر جوانی نیز معترض به حضور بسیجی ها، با ماموران پلیس صحبت می کند اما صدایش بلند است و ظاهرا می خواهد همه حرف هایش را بشوند: «بابا این ها آبروی ما را بردند؛ اون طرف راجع به ما چی فکر می کنند؟ بابا دوران احمدی نژاد تمام شد، دوران بپریم بالا از سفارت و آتش بزنیم و مغول بازی در بیاریم، تموم شد. نذارین تو رو خدا آبروی ما روببرن اینا.»

مرد میان سالی به او می گوید: «آبروی ما رو کسایی بردند که می خوان باز مملکت رو بفروشن به انگلیس. این سفارت باید 10 نفر کشته بده تا بسته شه. باید شهید بده. تا خون ریخته نشه، این ها هی می رن و می آن. ما اگر قرار بود به حرف روحانی گوش کنیم که واویلا بود. حرف ما حرف ولایت است.»

مناظره در کف خیابان گرم تر می شود: «آخه عزیزم، سپاهتون گفت حمله بد است.»

از مرد پاسخ می شنود: «من پیرو ولایت هستم.»

دختر جوان ظاهرا تحولات پس از حمله بسیجی ها به سفارت بریتانیا و باغ این کشور در قلهک را تک به تک دنبال کرده، با حالت رندانه ای می گوید: «راستی؟ خب عزیز من، پدر من، رهبر گفتن حمله به سفارت بریتانیا اشتباه بود. دیگه چی می گی؟ باز می خوای جفتک بزنین وآبرو ریزی کنین؟»

مرد با حالتی تهاجمی و پرخاش جویانه می گوید:«گفت اشتباه کردیم؟ گفت اشتباه کردیم؟ تو بیار گفته باشه اشتباه کردیم، من می رم همین الان. انگلیس فکر کرده این جا خیابون های اسراییله. قلم پاشونو می شکنیم.»

این تقریبا آخرین لحظه ای است که پلیس با کسانی که مقابل سفارت ایستاده اند و بحث می کنند، مدارا می کند. ماموران نیروی انتظامی ناگهان همه را هل می دهند و ماموران فریاد می زنند: «بروید، وانستید.»

بعد با دست به شدت همه را به سمت چپ یا راست هول می دهند. من به سمت کیوسک روزنامه می روم تا به بهانه خریدن آب، با فروکش کردن این حمله اولیه بتوانم دوباره به مقابل سفارت باز گردم. قدری به سمت پایین خیابان می روم تا چند دقیقه دیگر برگردم اما ناگهان با سیلی از نیروهای گارد ویژه مواجه می شوم که از پیاده رو و از پایین خیابان فردوسی به سمت بالا می آیند و به من و دیگران می گویند فقط به سمت بالا، یعنی میدان فردوسی حرکت کنیم. دیگر امکانی برای کسی وجود ندارد که آن سوی خیابان مقابل سفارت بایستد. تعداد گارد ویژه به چند صد نفر می رسد و مانند سیلی، جمعیت را به جلو هول می دهند.

پسرهای بسیجی ها تا ابتدای کوچه زمانی می روند و بعد توقف می کنند. پلیس هم کمی تنهایشان می گذارد. فاصله آن ها با سفارت حالا چشم گیر است. زنان بسیجی شامل چند زن جوان و حتی چهار یا پنج زن میان سال که به نظر نمی آید آشنایی با هم داشته باشند، حدود 20 قدم از کوچه زمانی جلوتر رفته اند. می ایستند و به عقب باز می گردند. حالا برای اولین بار شعارهایی سر داده می شود؛ «مرگ بر انگلیس»، «مرگ بر اسراییل»، «مرگ بر امریکا» و شعاری که ظاهرا متوجه دولت حسن روحانی و دستگاه دیپلماسی او است: «مرگ بر سازش‎کار».

هسته اولیه شعار دهندگان، زنان هستند اما وقتی به مردان بسیجی سر کوچه زمانی نزدیک می شوند، مردها هم هم‌صدا می شوند. پلیس ناگهان با خشونتی بی سابقه با هُل دادن های شدید، استفاده از سپر، لگد و گرفتن پیراهن، مردان را به داخل کوچه زمانی می راند. یکی از بسیجی ها که دور ایستاده و از پیاده رو صحنه را تماشا می کند، می گوید: «اوه اوه، حاج آقا ( روحانی) را هم گرفتند و دارند می برند.»

نگاهم به دنبال روحانی مورد نظر می گردد و می بینم یک پلیس تنومند تقریبا بازوی او را چنگ زده و با تحکم به داخل کوچه می برد.

زنی که مقابل سفارت دیده بودم و عینک آفتابی داشت، کماکان لیدر شعار دهندگان است. یک مامور پلیس به او نزدیک می شود و می گوید: «گم شو برو، این جا وانستا.» اما دختر سیاه پوش نمی ترسد و صدایش را بالاتر هم می برد.

از داخل کوچه زمانی صدای شعار قطع نمی شود: «خمینی، شاهد باش، ما اعتراض کردیم.»

کسبه محل ایستاده اند و سیگار می کشند اما با بالا رفتن صداها و افزایش خشونت، به داخل مغازه های خود می روند و کرکره ها را پایین می کشند. یکی از آن ها به من می گوید: «این ها رو باید بزنند. آفرین به پلیس. فکر نمی کردم جربزه داشته باشه جلو اینا واسته. هیشکی حریف اینا نمی شه بسکه سلیطه ان.»

یک خانم چادری خودش را از زنان بسیجی جدا می کند و اول به یک پلیس و بعد با خنده به من می گوید: «من با این ها نیستم ها، با این خاک بر سرا. عقل ندارند این ها. اصلا نمی دونه فرق انگلیس با فرانسه چیه. بهش گفتند انگلیس بده و اینم می گه. عقل ندارند.»

زن بسیجی عینکی که لیدر شعار دهندگان بود، ظاهرا خسته، قصد دارد بر گردد. همان جا با یک دختر بسیجی دیگر آشنا شده و به او می گوید:«روحانی فساد و فیس بوک و اینستاگرام و تلگرام و فیلم سکسی و همه چیز را آزاد کرد. الان هم می خوان انگلیس بیاد که کلا دیگه نوکری آزاد شه.»

هم‎زمان با هیجان به دوست تازه خود می گوید: «ببین! پس من شماره ام را می دم فیلم هایی که منم توش هستم رو بفرس به تلگرامم. اون جا هستی؟ چه خوب شد فیلم گرفتی؛ بذاریم.»

پلیس بسیجی ها را کاملا متفرق کرده است. من از دختران بسیجی جلو می زنم و جلوی درب ساختمان «تجارت جهانی فردوسی» می ایستم؛ یکی از مهم ترین مراکز تبادل ارز تهران. از آن جا تصمیم می گیرم دختران بسیجی که از مقابل ساختمان می گذرند را بشمرم؛ دقیقا 24 نفر. تعداد مردان را حدود 35-40 نفر می شود تخمین زد.

یک پسر بسیجی می گوید از طریق اینستاگرام و تلگرام فهمیده که تجمع است: «تنها اومدم، فکر نمی کردم این قدر کم بیایند.»

تحلیل او را در خصوص دلایل کم بودن جمعیت می پرسم: «فکر می کنم به فرماندهان بسیج در مساجد و جاهای دیگر از طرف نیروی انتظامی و سپاه دستور داده شد وارد این تجمع نشوند و تبلیغ نکنند. کسانی که آمدند، خودشان خود جوش آمدند. برای همین تعداد کم است. سازمان دهی شده وارد نشدند.»

در این فاصله، تا میدان فردوسی شاهد برخورد پلیس با دست کم 10 شهروند برای ثبت لحظات تجمع با دوربین های موبایل‌شان بودم. وقتی به میدان فردوسی می رسم، می شود گفت که تعداد ماشین های نیروی انتظامی نصف و فضا آرام تر شده است.

تعداد اندک بسیجی ها و در عین حال حضور بی سابقه نیروی انتظامی و گارد ویژه برای مقابله با معترضان به افتتاح سفارت بریتانیا در خیابان فردوسی تهران، می تواند حکایت از عزم جدی دولت روحانی و بخش های دیگری از حاکمیت برای پایان بخشیدن به تنش آفرینی های دیپلماتیک نیروهای تندرو داشته باشد.

«محمد» که در اطراف ورودی مترو فردوسی، روی موتورش نشسته است و ارز می فروشد، می گوید: «انگلیس یعنی همه چیز. سفارت که بسته شد، چهار ماه بعد دلار شد 3هزار و 500 تومن. پوند شد پنج و 500. انگلیس تنبیه کرد این ها رو، اینام فهمیدند که سنبه پر زوره. خدا رو شکر سفارت باز شد. کار ما هم رونق می گیره. فردوسی دوباره جون می گیره. این بسیجی ها هم دیگه باید برن سماق بمکن.»

از بخش پاسخگویی دیدن کنید

در این بخش ایران وایر می‌توانید با مسوولان تماس بگیرید و کارزار خود را برای مشکلات مختلف راه‌اندازی کنید

صفحه پاسخگویی

ثبت نظر

بلاگ

مشهد مال؛ نمایشی دیگر از قدرت آستان قدس رضوی

۱ شهریور ۱۳۹۴
شما در ایران وایر
خواندن در ۴ دقیقه
مشهد مال؛ نمایشی دیگر از قدرت آستان قدس رضوی